رمان دلارای پارت 117

3.7
(3)

 

دلارای سرش را پایین انداخت

بیشتر از قبل دلش مرگ میخواست

چه کار کرده بود؟!

با خودش ، با او و مهمتر از همه با بچه ای که هومن قرار بود به فرزندی قبول کند…
خواست بگوید پشیمانت نمیکنم
بگوید جبران می کنم بگوید از همین لحظه به بعد فردی به اسم ارسلان در زندگی ام وجود ندارد
خواست قسم بخورد که دروغ هایش تمام شده اما نتوانست
انرژی اش را نداشت

تمام بدنش بی حس بود

می دانست توهم است اما احساس می کرد

جسمی سنگین در شکمش میچرخد
باورش نمیشد او میخواست نگهش دارد و هومن از شناسنامه اش صحبت می کرد
شناسنامه ی کابوس زندگی اش
همان کابوسی که رابطه او و هومن را به این روز انداخته بود
کابوس دوست داشتنی کوچکش!

کسی در ذهنش فریاد زد چرند نباف
تنها کسی که رابطه اشتباهتان
را به این روز انداخت خودت بودی نه هیچ کس دیگر
آرام بدون اینکه از ته قلبش باشد لب زد:
_ من … من نمیخوام نگهش … یعنی نمیتونم
که نگهش دارم
گفت و با گفتن همین جمله هم انگار جان از بدنش خارج شد گریه اش شدت گرفت و شانه هایش لرزید
هومن با طعمه خندید
– هم میخوای و هم میتونی نگهش داری که اگر نمی خواستی با فکر کردن بهش به این حال و روز نمی افتادی

دلارای به شدت سرش را به دو طرف تکان داد
_نه نمیخوام
صدایش را بالا برد
_میخوای یا نمیخوای مهم نیست دلارای
مهم اینه که قلب بچه تشکیل شده الان دیگه یه آدم کامله میفهمی ؟!
سرش را نزدیک برد و ادامه داد
_تو خائن بودی! دروغگو بودی! بی رحم بودی! حالا بهم ثابت کن حداقل قاتل نیستی…

دلارای چشمانش را بست کاش هومن چیز دیگری میخواست…
_ بلندشو باید بریم
هومن گفت و چشمان وحشت زده دلارای را که دید توضیح داد
_برات آژانس میگیرم
برو خونه تا روز مراسم می خوام تنها باشم پس اطرافم نباش
چند قدم دور شد و با به یاد آوردن حرفی برگشت
تهدید آمیز انگشتش را بالا برد و روی دلارای خم کرد
۔ اگر کار احمقانه بکنی همه چیز رو به پدر و مادرت میگم

دلارای اشک ریخت
– مهم نیست
_گفتی بابات مهمه
_مگه من برای بابام مهم بودم؟ وقتی داشتم به این روز می افتادم کجا بود؟
_اگر خبر داشت البته
نداشت ولی میتونست خبر داشته باشه اگر مثل پدر مردم از من حمایت می کرد اصلا هیچ وقت این اتفاق نمی افتاد

_ولی برات مهمه
دست خودت نیست که برات اهمیت داره اگر بلایی سر خودت بیاری همه چی رو میزارم کف داستش دلارای حتی شاخ و برگش میدم شک نکن با شنیدنش
سکته میکنه
دلارای می دانست هومن هیچ وقت چنین کاری نمی کند اما باز هم با شنیدنش قلبش تیر کشید
با مشت به شانه هومن کوبید و بغضش منفجر
_کی اینقدر بد شدی؟
_ همون وقتی که خوب ترین دختری که تو زندگیم میشناختم تو زرد از آب در اومد
دلارای بهت زده نگاهش کرد و هومن صاف ایستاد

_حالا پاشو برو پایین زنگ زدم ماشین بیاد
گفت و خواست دور شود اما انگار چیزی یادش آمد که ایستاد
_ راستی شاهزاده خانم خونه رو دیدی ؟ میدونی میخواستم همین آلونک کوچیک رو برات تبدیل به قصر کنم میخواستم برات کم نذارم روم نمیشد نشونت بدم میخواستم تا آماده نشده نشونت ندم اما خب انگار خودت از قبل سرنوشتت رو انتخاب کرده بودی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

31 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Helma
Helma
1 سال قبل

چرا ارسلان خر نمیاد هومنو بزنه بعدم دست این یکی خرو بگیره ببرتش:/

نگین 89
نگین 89
1 سال قبل

سلام پارت بعدی رو کی میزاری ؟

نگین 89
نگین 89
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ممنون

فاطی 85
فاطی 85
1 سال قبل

خیلی کمه … من همش منتظرم روز بعد بیشتر بزاری ولی انگار کمتر میشه همش
بهترین رمان ها اونایین که پی دی اف هستن
سر دو سه روز تا جونت در میاد می‌خونی 😂

خخخخ
خخخخ
1 سال قبل

بخدا خسته شدم بیشتر پارت بده
زیاد خوشم از رمانش نمیاد ولی بخاطر این هنوز میخونمش چون همه‌ی رمانا یا کلکلی هستن و یا عاشقانه و رمانتیک خیلی کم از این دسته رمانهایی مثل دلارای داریم که این جوری باشه
فقط به عشق اون روزی که بدونم آخرش چی میشه
ارسلاااااان
یااااااااا
هووووووومن

آتنا💗
آتنا💗
1 سال قبل

نویسنده جان پارت هایی که مینویسی خیلی کمن عزیزم تو رو خدا یکم بیشتر بنویس میدونم سخته ولی خب مگه بعضی از نویسنده ها چندتا چند تا رمان نمینویسن با پارت های طولانی
من الان خودم یه نویسنده میشناسم همین الان داره ۶ تا رمان رو مینویسه و جلو میبره واقعا هم پارت هایی که میده خیلی خوبن

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

اینجاست ک شاعر میگه : ارسلان کجایی ؟ دقیقا کجایی ؟🤨😂😂

Sevili
Sevili
1 سال قبل

نویسنده جان ارسلان عا یاکجاااست
خیلی مارو دس ننداز
برم رمان الفبای سکوتوبخونم مگن خبع تا توام یکم رمانوببری جلو بیام یهوسوپرایزشم😂😂😂😐🤝

شقایق
شقایق
پاسخ به  Sevili
1 سال قبل

حواست باشه نگاه چپ ب تارخم نندازیااا🤨😂

omiii
omiii
1 سال قبل

عععععععق😣
هومن چرا سوپرمن شد 😑

سما
سما
1 سال قبل

چرا اینجوری شد
بابا یکم با منطق رفتار میکرد
ارسلان چرا نمیاد
بابا یعنی چی 😑

سوگل
سوگل
1 سال قبل

😩💔😩💔

محیا
محیا
1 سال قبل

هومنم برا من آدم شده😐
ارسلان کجاس پس؟!
دلم برای اخلاقه نچسبش تنگ شده 🥲😐

معتاد رمان
معتاد رمان
1 سال قبل

سلام میگما رمان ماتیک هم میزاری؟

معتاد رمان
معتاد رمان
1 سال قبل

سلام ادمین جون میگما رمان ماتیک هم میزاری؟
از همین نویسنده دلارای
شخصیت هاش هم ساواش و لادن هست

معتاد رمان
معتاد رمان
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اشکال نداره اونم بزار خیلی دوست دارم بخونمش

معتاد رمان
معتاد رمان
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

دمت گرم

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

سر قضا 😂😑🤦

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
1 سال قبل

آها
خب میگم خیلی داره غمگین میشه بسه من دگه اینو نمیخونمممم

(وی الکی سخن میگوید

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
1 سال قبل

لامصب آخه چه مرگت یکم داستان و جلو ببر دیگه اه حالم و بد میکنی 😒🤦😑

P:z
P:z
1 سال قبل

دلم براش کبابه
تو این لحظه باید…
هعییی
نمیدونم اصن چی باید بگم

معصومه
معصومه
1 سال قبل

چرا انقدر کم؟ اون از رمان گلاویژ اینم از این الفبای سکوت بهترین رمانه هم پارتاش خوبه هم خوب زمانی میزاره.

Setareh
Setareh
پاسخ به  معصومه
1 سال قبل

واقعا الفبای سکوت بهترین رمانی هست که دارم میخونم
هم پارت هاش طولانی
هم داستانش قشنگه
بین این دوتا خیلی سر تره

...
...
1 سال قبل

خیلی داره اعصاب خورد کن میشه ایش

Farzaneh
Farzaneh
1 سال قبل

دیگ این دنیا بدرد نمیخوره😶

مهنا
مهنا
1 سال قبل

اخه چرا دارم این رمانو میخونممممم😤😤😤😤
(کاش میدونستم💔😐)

Helma
Helma
پاسخ به  مهنا
1 سال قبل

واییی فک کنم نصف بیشترمون همین سوالو از خودمون پرسیدیم و جوابی براش نداشتیم🤣🤣🤣

دسته‌ها

31
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x