رمان دلارای پارت 210

5
(2)

 

ماشین که ایستاد ، نگاهی به برج انداخت.

دوباره برگشته بود به خانه ای که در شاهد هوسبازی های ارسلان با زنان دیگر بود

هومن وقتی نگاه خیره‌ی دخترک را دید دستش را روی دست دلارای گذاشت و لبخندی زد

_ از چی ناراحتی؟ میدونی میتونی هرزمان خواستی با من دردودل کنی نه؟

ابروهای دلارای بالا پرید و بدون معطلی دستش را از زیر دست هومن بیرون کشید.

_ میدونم!

همین مانده بود به او بگوید و ارسلان را به مرز انفجار برساند!

_الان نگهبان تو رو ببینه ، فکر می‌کنه روح دیده بنده خدا، همین الانم می‌تونم قیافه‌ی ترسیده‌ش رو تصور کنم

دلارای لبخندی زد و او ادامه داد

_ بیچاره با سرعت یوزپلنگ دوید سمتت

اینبار دیگر نتوانست ساکت بماند و آرام خندید

دستش روی دستگیره‌ی ماشین نشست که همان لحظه با فریاد آلپ‌ارسلان خندیدن یادش رفت

_ کثافت بی نامو.س

وحشت زده سمت هومن برگشت

ارسلان با چهره ای سرخ شده از خشم در یک قدمی او بود

دستانش را از پنجره داخل برد و یقه‌ی هومن را گرفت.

کمی او را بالا کشید و از بین دندان‌های بهم چسبیده‌اش غرید

_ تنت میخاره که دستشو گرفتی؟ آره چندوقته نبودم بخارونمت

گفت و با پیشانی در بینی هومن کوبید

دلارای وحشت زده جیغ زد و ارسلان بی توجه به او ادامه داد

_ هنوز آدم نشدی مرتیکه؟ چندبار دیگه باید استخوناتو بشکنم؟

هومن دستش رو روی دست‌های ارسلان گذاشت و دردآلود غرید

_ولم کن ببینم ، تو کی هستی که….

ارسلان اجازه نداد حرفش را کامل بزند

دستش را دور گلویش حلقه کرد و به صندلی ماشین فشرد

_ دندونات تو دهنت اضافیه حر.وم زاد.ه نه؟

بدون اینکه فرصت حرف زدن به هومن دهد در ماشین را باز کرد و او را بیرون کشید.

مشت محکمی در دهانش کوبید و خون روی آسفالت خیابان پاشید

دلارای تازه به خودش آمد

دستش را روی دهانش گذاشت و ترسیده از ماشین پیاده شد

_ ارسلان … ارسلان

ارسلان مشت بعدی را زد
صدای ناله هومن شرمنده اش کرد

بازویش را گرفت و او را سمت خود کشید.

_ارسلان تو رو خدا بسه، خواهش می‌کنم تمومش کن

ارسلان نگاه ترسناکی به دخترک انداخت

از همان نگاه هایی که نگران نباش نوبت تو هم میرسد!

بازویش را گرفت و عقب هل داد

دلارای با گریه تلوتلو خورد و دستش را روی شکمش گذاشت

ارسلان بی توجه به او انگشتش را به نشانه‌ی تهدید ، جلوی هومن گرفت

_تو گوه می‌خوری با زنِ من می‌خندی و دستشو میگیری بی نامو.س

انگار طاقتش نیامد
مشت دیگری کوبید و نعره زد

_ فکر کردی همه مثل تو بی غیرتن که بیان زنشو با لباس عروس ببرن و صداش در نیاد؟
من جر می‌دم دهنتو که بخوای برای زن من مزه بریزی

دلارای با گریه جلو آمد

_ بسه ارسلان ‌… دستمو نگرفت بسه

ارسلان با چشمان به خون نشسته نگاهش کرد

_ تو لال شو نوبت خودتم میرسه

هومن خون دور دهانش را پاک کرد و دستش را روی زمین گذاشت

به سختی از جا بلند شد

_ببین کی داره حرف از ناموس می‌زنه ، تو نبودی که فیلم زنتو وسط اون همه نامحرم پخش کردی؟

مشت بعدی ارسلان، دهانش را بست

_ ببند فکتو ج**کش تا خونتو نریختم

دلارای بهت زده ناله کرد

_ بابا … بابام … بابام حالش بد بود … رفتیم بیمارستان … من ..‌ من حالم بد بود توروخدا بذار بره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

117 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شقایق
شقایق
1 سال قبل

دقت کردین این رمان چیزی جز استرس و اضطراب به ما نداده؟؟؟؟؟؟نویسنده ماذااااا فاااااازا…..جون جدت تموم کن این مسخره بازیارو….توکه ما رو جون مرگ کردی دیگه….

(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
(جولیتِ رومیوو)فرش خونه ارسلان
1 سال قبل

پارت ۲۱۱؟

mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای ولل چه ارسلان زنم وناموسم دراومده از دهنش

امیرعلی(جدید🙄)
امیرعلی(جدید🙄)
1 سال قبل

همون فحش هایی که اولشون ک داره

Maedeh
پاسخ به  امیرعلی(جدید🙄)
1 سال قبل

بیا برو گمشووو😂😂😂 عنتر

مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
1 سال قبل

هعی.. روزگار

خدایی داستان کامنت ها از کل رمان دلارای جذاب تره😂

دیدم همه تون یه نقشی رو به عهده گرفتین منم شدم مادرشوهر دلارای، از اون یکی شوهرش سلطان ملکشاه سلجوقی

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط مادرهمسر آینده دلارای؛ پدر شناسنامه ای آلپ اردلان
یلدا
یلدا
1 سال قبل

باور میکنید اینقد از این رمان زده شدم و برام بی اهمیت شده
که سه تا پارت و تا الان کلا یادم رفت بخونم
یادمم میومد بازم نیمخوندم 😐بعد امروز که اومدم خوندم
هنوز داخل خونه ام نرفتههههههههههه😑

شلوار کردی ارسلان
شلوار کردی ارسلان
1 سال قبل

ستون گنگتون اومد😌😌😎😎

یه خل ،به تو چه
یه خل ،به تو چه
پاسخ به  شلوار کردی ارسلان
1 سال قبل

ستون شلوار کردی سایز تا چند داری 😂😂😂

شلوار کردی ارسلان
شلوار کردی ارسلان
پاسخ به  یه خل ،به تو چه
1 سال قبل

تا هر چی بخوی😎😎

دامن دلارای
دامن دلارای
پاسخ به  شلوار کردی ارسلان
1 سال قبل

خوش اومدی عشقم♡

نفس
نفس
پاسخ به  دامن دلارای
1 سال قبل

😍😘

(رویا)
1 سال قبل

ای خدااااااا
اخه چرا نویسنده چرا انقدر این رمان رو مث کش تنبون کش میدی

Fateme
Fateme
1 سال قبل

نویسنده بخدااااا ساییدیمون😐😐🤦🏻‍♀️

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

پارت ۲۱۱ :

ارسلان ک مثل یک حیوان بدی هومن را زد دیگر ولش میکند و میگوید از جلوی خونه ی من گمشو مرتیکه ………. (جاخالی ها رو خودتون هر فوشی عشق میکنید بذارید جاش🤣🤣🤣)
بعد به دلارای از آن نگاه های ترسناک ک آدم از ترس به خودش میترسه میکنه 🤣🤣🤣🤣☹🔪
بعد دلارای میترسه میره پشت نگهبان قایم میشود و میگوید دستم به شلوار کردیت منو نجات بدههههه
نگهبان هم بر و برو نگاه میکند فقط
ارسلان عربده میزنده دختره ی …… تو غلط خوردی رفتی با اون پسره ی ………
بعد دلارای هق هق میزند
باز هق میزند
انقدر هق میزند تا جانش در بیاید
بعد میدوئه تو آسانسور تا بره تو خونه قایم شع
ارسلان از پله ها دنبالش میکند ☹🔪🤣
بعد میره تو اتاق درم میبنده تا ارس نتونه وارد شع
بعد ۱۲ ساعت ک بچه در بطنش ویار میکند مانند موووشی از لانه در می آید و ارسلان مانند شیری گلوشو میگیره میگه ایندفعه دیگه میکشمت تا هم من راحت شم هم بچه در بطن پلاستیکیت هم بروبچ رماندونی راحت شن 🤣🤣🤣🥰🥰🥰☺☺☺☺☺
.
.
.
.
با تشکر از همراهی و نگاه های پر مهرتون❤❤❤❤❤
امیدوارم لذت برده باشید ، تا پارتی بعدیخدایار و نگهدارتون🤣🤣🤣🤣🤣🤪🤪🤪🤪🤪🤪🤪❤❤❤ (تو کامنتا بهم بگید اگر خوشتون اومد تا قبل مدارس بازم براتون پارت بدم 😘🤣)

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

تو ادامه بده رمانو توروخدا🤣🤣🤣

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  Fat_me_h__
1 سال قبل

چشمممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سپیده
سپیده
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

ای بیشعور خودشیفته😂
ن خدایی خوب بود ولی اون پلاستیکی از کجا در اومد؟😂😂

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

😊🤣🤣🤣🤣🤣نظر لطفته 🤣🤣😊😊😊
مرسییی❤ پلاستیکیه دیگه ، ک ن میمیره ن دلارای درد میکشه ن هیچی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣یادته رمان زاده نور تا تقی ب توقی میخورد خورشید دردش میگرفت ؟ حالا ارسلان و دلی قایم باشک بازی هم میکنن🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

نفس
نفس
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

دست لای در🤣❤

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

مرسی مرسی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤓🤩

نفس
نفس
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

خاعش خاعش😂🤣🤣🤣🤩

Asal
Asal
پاسخ به  دیجی تلما😜
1 سال قبل

وای خدا نکشتت🤣🤣🤣تمام استرسایی که در طول این رمان کشیدم رو از بین بردی..‌

دیجی تلما😜
دیجی تلما😜
1 سال قبل

اقا من پارت ۲۱۱ رو بدم ؟؟

Hana
Hana
1 سال قبل

خدا مریض نیستم فقط حوصلم سر رفته،خخخخخخخ

ماشین ارسلان
ماشین ارسلان
1 سال قبل

دروغ میگه کراش اصلی تون اومد😊😌

Tamana
1 سال قبل

همییین؟😐😐

شهنوازی
شهنوازی
1 سال قبل

خو زودتر بگه بهش شاید اوضاعش بهتر شع

نسیم
نسیم
1 سال قبل

این دلی چرااا عین گاوا فقط میگه ولش کن😐
خب الان اون ارسلان به یه خبر نیاز داره که تا یه ماه بره تو شک بعد بیاد دلی و بچه و هفت نسل پس و پیش دلی رو یکی کنه بندازه تو فاضلاب بعد دل من خنک شه😁 واقعا موندم نویسنده این رمان چجور آدمیه که تا الان یه بچه رو انقد نگه داشته 😐 همه جا اون بچه هه با یه هل ساده سقط میشه میره پی کارش تازه مامانه دیگه نمیتونه بچه بیاره بعد اینجا دلی پرت میشه پایین نه تنها هیچیش نمیشه بلکه اون بچش عین چسب دوقلو چسبیده به رحم دلی😶

شهنوازی
شهنوازی
پاسخ به  نسیم
1 سال قبل

منم دقیقا به همین چیزا فکر کردم 😀

fati
1 سال قبل

این فهشه چی بود گفتش میشه بگین یادش بگیرم؟

🍭GHAZAL💙
🍭GHAZAL💙
پاسخ به  fati
1 سال قبل

مگه اینجا کلاس فوش یاد گیریه اخه😂😂😂همینایی هم ک بلدی زیاده و زیادمونه من نصف فوش هایی ک بلدمو ازین رمان یاد گرفتم😂

fati
پاسخ به  🍭GHAZAL💙
1 سال قبل

😂😂😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط fati
...
...
پاسخ به  fati
1 سال قبل

حاجی پارررررررررم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

fati
پاسخ به  ...
1 سال قبل

😂😂😂😂😂😂

سپیده
سپیده
پاسخ به  fati
1 سال قبل

کدوم رو میگی عزیزم؟
منظورت بی ناموسه با اون یکی؟
اون خیلی بده بنظرم خوب نیس یاد بگیری

fati
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

جو..کش اونو میگم😂😂😂

دامن دلارای
دامن دلارای
پاسخ به  fati
1 سال قبل

برات خوب نیس مخصوصا ک ۱۵ سالته

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  fati
1 سال قبل

چندسالته گلم؟

fati
پاسخ به  Fat_me_h__
1 سال قبل

من تازع رفتم تو۱۵ 😂😂

کیاااا
کیاااا
1 سال قبل

به خدا من روزا فقط میام این رمانو میخونم به این هدف که کامنتا زیرشو بخونم خدااااایی خیلی عشقین با این تیکه پرونیاتون کلا ادم شارز میشه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Fatemeh
Fatemeh
1 سال قبل

فاطمه من رمز عبورمو یادم رفته لینک تغییر رمز عبورم واسم ارسال نمیشه کمک🥲🥲🥲

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  Fatemeh
1 سال قبل

با یه اکانت دیگه اومدم بای😐😂

حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
1 سال قبل

دوباره کتک خوردنش شروع میشه

دسته‌ها

117
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x