5 دیدگاه

رمان دلوین پارت 12

0
(0)

#پارت_12

•┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•

 

مرسا ”

 

 

مردک عوضی داشت برایم شرط و شروط می گذاشت و من ناچار به همکاری بودم

 

_ چه همکاری ؟

 

حالا که اینهمه خفت را تحمل کرده بودم نمی توانستم با یک حرکت اشتباه همه چیز را خراب کنم

 

با گوشه ای چشم به زنی که پشت سرمان ایستاده نگاه میکنم این زنک را میشناختم … زنش بود .

البته زن سابقش …‌!

 

_ جلوش نقش دوست دخترم رو بازی‌میکنی !

 

رویا گفته بود خیانت کرده است .

 

گفته بود بعد دلیل کج خُلقی و عنق بودن میثاق راد همین زن است …

 

سرش که نزدیک تر می آید ناخواسته مسخ میشوم سیاهی چشمانش زیادی عجیب و غریب بود ، انگار که می‌توانستی ساعت ها درونشان غرق شوی !

 

_ ولی من ، من بلد نیستم

 

برای لحظه ای چشمانش گرد میشود اما نمایشی ض*ربه ای پشت ک*م*رم میزند و قهقه ای میزند و جوری که به گوش آن زن بدسد زمزمه میکند

 

_ تو آخرش منو میکشی دختر ‌، خودم یادت میدم نگران نباش

 

 

با جیغ جیغ آن زن کمی فقط ذره ای از‌م فاصله می‌گیرد

 

در حالی که دست دور ک*م*رم میندازد زیر لب‌زمزمه میکند

 

_ محض رضای خدا یه لبخند بزن

 

و من در دلم زمزمه میکنم ” کاش انقد ل*م*سم نکنی لعنتی ”

 

شاید چون از خیانت نفرت داشتم ناخواسته میخواستم پوزه این زن را به خاک بمالم که ..

 

شاید چون از خیانت نفرت داشتم ناخواسته میخواستم پوزه این زن را به خاک بمالم که با لبخند دندان نمایی روبه صدر میگم

 

_ عزیزم این خانوم کیه ؟‌‌ خدمتکارته!

 

 

برای لحظه ای هر دوی آنها حتی میثاق بهتشان میزند اما خیلی زود نقشه را متوجه میشود که خیره توی چشمام میگه

 

_ هیچی عزیزم کس خاصی نیست تو توجه نکن برو بالا تو اتاقمون منم الان میام

 

از الفاظی که به کار برده بودیم جفتمان خنده ای مان میگیرد اما به سختی خود را نگه میداریم

 

 

هنوز قدمی فاصله نگرفته بودم که صدای آن زن مانند آژیر روی مغزم خط می اندزاد

 

_ میثاق این پتیاره به من گفت کُلفت ؟

 

به سمتش می چرخم و با پوزخندی زمزمه میکنم

 

_ کُلفت لفظ درستی نیست گلم من گفتم خدمت کار

 

چهره ای راد نشان می‌داد اگر ولش کنی از خنده زمین را گاز میزند

 

اما آن زن که از شدت خشم سرخ شده بود جلز و ولز کنان زمزمه میکند

 

_ تو ، تو چطور جرعت میکنی به من بگی خدمتکار دختره ای ه.. ر.. زه *

 

_ توئه خراب اصلا میدونی من کیم‌؟

 

از لفظی که بکار برده بود صورتم جمع می‌شود و نمی‌دانم چطور اما به سمتمش حمله میکنم..

(حمله ه ه .. 🏃‍♀️🙅🏻‍♀️)

l..♥️.⃟🍃⟯

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
10 ماه قبل

نویسنده خیلی رمانت جالب واینکه حالت جدوفکاهی باهم آمیخته ومخاطب براش جذاب جای تشکرداره، خداقوت وسلامت باشی عزیزم

Fateme
Fateme
10 ماه قبل

حالا همه باهم حمله حمله هو هو حمله حمله هوهو

Leyla ❤️
Leyla ❤️
10 ماه قبل

اخجون گیس و گیس کشی داریم😂💃🏻

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
10 ماه قبل

اخجون دعواا تخمه هام نیس حیف

بی نام
بی نام
10 ماه قبل

ایول دعوا 🙂کاش یکم پارتارو طولانی ترمیکردی😕

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x