#پارت_2
•┄┄┄┄┄┅•🤍🌚•┅┄┄┄┄┄•
فرناز که حال این روز های رفیقش را بخوبی درک میکرد دستش را به نشانه ای هم دردی روی شانه اش قرار میدهد
_ میدونم عزیزم ولی چاره ایم داشتی مگه ؟ به این فکر کن اگر اون مردکُ راضی نکنیم ممکنه بری زندان مرسا!
دستی در هوا تکان میدهد و کتفش را از دست فرناز رها میکند
_ ولمون کن بابا بخدا که زندان شرف داره به تحمل این پیری بره هرگ*ی میخواد بخوره آخرین باریه که به ساز این بیشرف می رقصم فرناز ببین کی گفتم
_ اصلا از کجا معلوم این سپندار حرومی بخواد صفته ها رو بده ها ؟ خونه رو که بالا کشید هنوزم داره از من به عنوان دختر شریکش مثل عروسک خیمه شب بازی تو مهمونیای مزخرفش استفاده میکنه منم مثل اسکولا تو بازیشم
کیف مشکی کوچکش را از مقابل آینه چنگ میزند و به راه می افتد
_ امشبم بگذره این عوضی به من صفته نمیده فرناز من مطمئنم!
فرناز هم با عجله پشت سر دوستش روانه میشود و جفتشان بالای پله ها می ایستند و به جمعیت خیره میشوند
در ظاهر میان این جمعیت نقش آدم حسابی ها و دختر پول دار سهراب ستوده را بازیمیکرد و چه کسی می دانست آخر شب با چه سختی خودش را به یکی از محله های پایین شهر تهران می رساند !
مثل همیشه نقاب به چهره می زند و با لب هایی که سعی دارد لبخندی هرچند زورکی رویشان بنشاند از پله ها پایین می رود
ندا خیلیییی کوتاهه پارت رمانات!
جفتش…
طولانی تر بده بابا خسیس بازیا چیه!
😂
😂
عع این بارت دوشو نخونده بودم 😁بنظر میاد قشنگ باشه 🥰
قشنگ ترم میشه با حضور گرم شما! 😌😂
😂 🥰 🔥🔥
ندایی نویسنده شدی ؟
مبارکههههه 🥳🕺🏻💃🏻
قلمت قشنگه 😍
همین جوری ادامه بده ولی میشه یکم پارت ها طولانی تر باشه !
موفق باشی👍🏻
😂😂😂
آره ندا داره تبلیغ میکنه که آره من منظم پارت میزارم😂
سلام مامان جذاب
خوبی؟
آره، چه تبلیغی هم میکنه !
بهش بگو که تورو به خدا این پارت ها رو طولانی تر کنه !
سلااااام حالت چطوره خوشگله؟؟
خوبی نیستی؟