در باغ رو نیمه باز گذاشتیم ، برقا خاموش ، رقص نور و پردازنده های نور روشن بودن و صدای زیاد آهنگ شاد ، موقعی که وارد میشد یکی آهنگ تولدت مبارک رو میذاشت ، هممون جمع شده بودیم وسط باغ و منتظر رادان .
فشفشه و برف شادی دست رها و آرام بود ، رها از اولش استرس داشت که چیزی نشه ، منم استرس داشتم اما میدونستم رادان تا خودشو نرسونه اینجا چیزی نمیشه ، با شنیدن صدای تیک آف ماشینی مطمئن شدم خودشه .
در که با عجله باز شد ، درست همون لحظه آهنگ تولدت مبارک پخش شد و نور افتاد سمت ما ، رها فشفشه روشن کرده بود اما آرام کاری نمیکرد .
چهره سرخ رادان و چشماش که عصبانیت رو فریاد میزد واقعا آدم میترسید .
_تولدت مبارک .
با نگاهای رادان تک تک همه ساکت شدن و استرس گرفتم
_رادان .
چنان نگاهم کرد که خفه شدم ، اومد سمتم رها و آرام بدتر از من ترسیده بودن ، دستمو کشید سمت ساختمون وسط باغ ، انقدر تند راه میرفت داشتم بدو میکردم که بهش برسم اما جرعت حرف زدن نداشتم ، وارد که شدیم ، در ورودی رو جوری کوبید که قلبم اومد تو دهنم
آروم صداش زدن
_رادانو زهر مار ، میدونی با چه حالی خودمو رسوندم ؟! میفهمی چه فکرایی که به ذهنم نرسید ؟! میفهمی چقدر ترسیدم بلایی سرت بیاد؟! اینطور منو کشوندی اینجا ، نترسیدی وسط راه اتفاقی برام بیوفته ؟! هان؟!
_برای سوپرایز تولدم منو تا مرز سکته بردی؟! تولد بخوره تو سرم ، تنها راهت برای کشوندن من به اینجا این بود؟!
_رادان ..
_رادانو مرگ ، میدونی از جایی که بودم تا اینجا چقدر راه بود ؟! کمترین حالت ممکنش یک ساعت و نیم ، من چقدره اومدمش ؟! تو چهل دقیقه ، میتونی بفهمی چطور اومدم؟!
پشت به من ایستاده بود و سعی داشت آروم شه و صداش رو کنترل کنه ، از پشت بغلش کردم
_معذرت میخوام تنها این فکر به سرم زد برای سوپرایز کردنت ، که حتی انقدر حواست و ذهنت درگیر شن احتمال تولدتو ندی
_می ارزید ؟!
_نه .
ازم فاصله گرفت
_بهتره بریم این همه برنامه خراب نشه .
موندم جلوی در
_اینطور بریم ؟! تولدت باشه و بخوای با من سر سنگین باشی؟!
_رسپینا !
_باشه خودمم میدونم اشتباه کردم ، اما حق نداری همچین چیزیو خراب کنی ؛ رها برات لباس آورده با توجه به تم ، طبقه بالا اتاق اول سمت راست ، برو بپوش بیا ، اما قبل اومدن بدون که همه چیزو باید بسپاری برای فردا و امشبو زهر نکنی برای جفتمون ، فردا میتونی بهم اهمیت ندی ، سرد شدی بخاطر کاری که کردم ، اما امشبو اجازه نمیدم خراب کنی ، من میرم توام بیا .
نموندم دیگه حرفاشو گوش بدم ، در رو باز کردم و زدم بیرون ، با تمام حال بدم لبخند نشوندم روی صورتم ، همه منتظر و کنجکاو یه گوشه مونده بودن و نگاهم میکردن
_رادان هم الان میاد .
مهمونی دوباره شروع شد اما رها اومد سمتم
_حتما خیلی عصبانی بود نه؟
_خیلی
آرام بیخیال خندید
_نگران این دوتا نباش ، اگه رسپیناس مشکل رو حل میکنه ، بالاخره بلده گندکاریاشو ماست مالی کنه .
شاکی برگشتم سمت آرام
_تولد گرفتن گندکاریه؟!
_نه ، طرز کشوندن اون بیچاره به اینجا گندکاریه ، جوری اومده بود که من دیدمش گفتم الانه که سکته کنه
_زبونتو گاز بگیر.
منتظر نگاهم به در بود تا بیاد ، طولی نکشید که اومد ، از رگه های سرخ تو چشماش میفهمیدم چقدر عصبیه و سعی در کنترل خودش داره ، لبخند رو لبش نشونده بود و با همه احوال پرسی کرد ، سمت من که اومد هم رها هم آرام جیم زدن و من خنده ام گرفت از ترسی که نسبت به رادان داشتن ، یا شایدم من زیادی پوست کلفت بودم.
_یه بار دیگه تولدتو تبریک بگم ؟!
تیز نگاهم کرد که خندم شدت گرفت ، موندم روبه روش و صورتشو تو دستام گرفتم که نگاهشو عمیق دوخت بهم
_اشتباه کردم قبول ، اما بازم پشیمون نیستم ، دوست داشتم برات تولد بگیرم اما یک درصدم حدسشو نزنی ، که شد این ، اینکه چه اتفاقی افتاده رو فراموش کن و بذار از این چند ساعت تولدت استفاده کنیم ، بعد دو روز دیدمت دلم تنگ شده بود برات ، فردا وقت داری غر بزنی و دعوام کنی ، البته فقط فردا چون قراره یک ماه نبینمت.
دستشو انداخت دور کمرم
_تلافی میکنم عزیزم ، جونم به لبم رسید ، هزارتا فکر تو سرم جولون میداد ، اما یه امشب بیخیال میشم تا فردا
خندیدم و چشمک زدم براش
_برای فردا هم خدا بزرگه ، بالاخره یه جوری در میرم .
_هیچ جوره نمیتونی در بری یکی یه دونم .
آهنگ مورد نظرم که پخش شد دستشو گرفتم
_بریم برقصیم؟!
_بریم.
دست تو دست رفتیم وسط ، بقیه زیاد از رابطمون در جریان نبودن که دیگه امشب مطلع شدن .
آهنگ ملایم در حال پخش بود ، رقص اصیل تانگو رو بلد نبودم ، اما همون حرکتای آروم تو بغل هم رو میشد انجام بدم ، لبخند از روی لبم کنار نمیرفت ، دستاشو روی گودی کمرم قفل کرد و من دستام رو روی گردنش …..
همزمان سرمو روی سینه اش گذاشتم ، صدای منظم ضربان قلبش هم برام مثل لالایی بود .
سرم رو کمی بلند کردم ، سیبک گلوشو آروم بوسیدم ، که گره دستش دور کمرم محکمتر شد ….
چه رمانتیک
منم موخوام
منم موخوام 🥺 اما شانس نداریم که از هرچی پسره متنفرم😂