رمان رسپینا پارت 129

0
(0)

 

در باغ رو نیمه باز گذاشتیم ، برقا خاموش ، رقص نور و پردازنده های نور روشن بودن و صدای زیاد آهنگ شاد ، موقعی که وارد میشد یکی آهنگ تولدت مبارک رو میذاشت ، هممون جمع شده بودیم وسط باغ و منتظر رادان .
فشفشه و برف شادی دست رها و آرام بود ، رها از اولش استرس داشت که چیزی نشه ، منم استرس داشتم اما میدونستم رادان تا خودشو نرسونه اینجا چیزی نمیشه ، با شنیدن صدای تیک آف ماشینی مطمئن شدم خودشه .
در که با عجله باز شد ، درست همون لحظه آهنگ تولدت مبارک پخش شد و نور افتاد سمت ما ، رها فشفشه روشن کرده بود اما آرام کاری نمیکرد .
چهره سرخ رادان و چشماش که عصبانیت رو فریاد میزد واقعا آدم میترسید .
_تولدت مبارک .
با نگاهای رادان تک تک همه ساکت شدن و استرس گرفتم
_رادان .
چنان نگاهم کرد که خفه شدم ، اومد سمتم رها و آرام بدتر از من ترسیده بودن ، دستمو کشید سمت ساختمون وسط باغ ، انقدر تند راه میرفت داشتم بدو میکردم که بهش برسم اما جرعت حرف زدن نداشتم ، وارد که شدیم ، در ورودی رو جوری کوبید که قلبم اومد تو دهنم
آروم صداش زدن
_رادانو زهر مار ، میدونی با چه حالی خودمو رسوندم ؟! میفهمی چه فکرایی که به ذهنم نرسید ؟! میفهمی چقدر ترسیدم بلایی سرت بیاد؟! اینطور منو کشوندی اینجا ، نترسیدی وسط راه اتفاقی برام بیوفته ؟! هان؟!
_برای سوپرایز تولدم منو تا مرز سکته بردی؟! تولد بخوره تو سرم ، تنها راهت برای کشوندن من به اینجا این بود؟!
_رادان ..
_رادانو مرگ ، میدونی از جایی که بودم تا اینجا چقدر راه بود ؟! کمترین حالت ممکنش یک ساعت و نیم ، من چقدره اومدمش ؟! تو چهل دقیقه ، میتونی بفهمی چطور اومدم؟!
پشت به من ایستاده بود و سعی داشت آروم شه و صداش رو کنترل کنه ، از پشت بغلش کردم
_معذرت میخوام تنها این فکر به سرم زد برای سوپرایز کردنت ، که حتی انقدر حواست و ذهنت درگیر شن احتمال تولدتو ندی
_می ارزید ؟!
_نه .
ازم فاصله گرفت
_بهتره بریم این همه برنامه خراب نشه .
موندم جلوی در
_اینطور بریم ؟! تولدت باشه و بخوای با من سر سنگین باشی؟!
_رسپینا !
_باشه خودمم میدونم اشتباه کردم ، اما حق نداری همچین چیزیو خراب کنی ؛ رها برات لباس آورده با توجه به تم ، طبقه بالا اتاق اول سمت راست ، برو بپوش بیا ، اما قبل اومدن بدون که همه چیزو باید بسپاری برای فردا و امشبو زهر نکنی برای جفتمون ، فردا میتونی بهم اهمیت ندی ، سرد شدی بخاطر کاری که کردم ، اما امشبو اجازه نمیدم خراب کنی ، من میرم توام بیا .
نموندم دیگه حرفاشو گوش بدم ، در رو باز کردم و زدم بیرون ، با تمام حال بدم لبخند نشوندم روی صورتم ، همه منتظر و کنجکاو یه گوشه مونده بودن و نگاهم میکردن
_رادان هم الان میاد .
مهمونی دوباره شروع شد اما رها اومد سمتم
_حتما خیلی عصبانی بود نه؟
_خیلی
آرام بیخیال خندید
_نگران این دوتا نباش ، اگه رسپیناس مشکل رو حل میکنه ، بالاخره بلده گندکاریاشو ماست مالی کنه .
شاکی برگشتم سمت آرام
_تولد گرفتن گندکاریه؟!
_نه ، طرز کشوندن اون بیچاره به اینجا گندکاریه ، جوری اومده بود که من دیدمش گفتم الانه که سکته کنه
_زبونتو گاز بگیر.
منتظر نگاهم به در بود تا بیاد ، طولی نکشید که اومد ، از رگه های سرخ تو چشماش میفهمیدم چقدر عصبیه و سعی در کنترل خودش داره ، لبخند رو لبش نشونده بود و با همه احوال پرسی کرد ، سمت من که اومد هم رها هم آرام جیم زدن و من خنده ام گرفت از ترسی که نسبت به رادان داشتن ، یا شایدم من زیادی پوست کلفت بودم.
_یه بار دیگه تولدتو تبریک بگم ؟!
تیز نگاهم کرد که خندم شدت گرفت ، موندم روبه روش و صورتشو تو دستام گرفتم که نگاهشو عمیق دوخت بهم
_اشتباه کردم قبول ، اما بازم پشیمون نیستم ، دوست داشتم برات تولد بگیرم اما یک درصدم حدسشو نزنی ، که شد این ، اینکه چه اتفاقی افتاده رو فراموش کن و بذار از این چند ساعت تولدت استفاده کنیم ، بعد دو روز دیدمت دلم تنگ شده بود برات ، فردا وقت داری غر بزنی و دعوام کنی ، البته فقط فردا چون قراره یک ماه نبینمت.
دستشو انداخت دور کمرم
_تلافی میکنم عزیزم ، جونم به لبم رسید ، هزارتا فکر تو سرم جولون میداد ، اما یه امشب بیخیال میشم تا فردا
خندیدم و چشمک زدم براش
_برای فردا هم خدا بزرگه ، بالاخره یه جوری در میرم .
_هیچ جوره نمیتونی در بری یکی یه دونم .
آهنگ مورد نظرم که پخش شد دستشو گرفتم
_بریم برقصیم؟!
_بریم.
دست تو دست رفتیم وسط ، بقیه زیاد از رابطمون در جریان نبودن که دیگه امشب مطلع شدن .
آهنگ ملایم در حال پخش بود ، رقص اصیل تانگو رو بلد نبودم ، اما همون حرکتای آروم تو بغل هم رو میشد انجام بدم ، لبخند از روی لبم کنار نمیرفت ، دستاشو روی گودی کمرم قفل کرد و من دستام رو روی گردنش …..
همزمان سرمو روی سینه اش گذاشتم ، صدای منظم ضربان قلبش هم برام مثل لالایی بود .
سرم رو کمی بلند کردم ، سیبک گلوشو آروم بوسیدم ، که گره دستش دور کمرم محکمتر شد ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Elina
Elina
1 سال قبل

چه رمانتیک
منم موخوام

wicked girl
wicked girl
پاسخ به  Elina
1 سال قبل

منم موخوام 🥺 اما شانس نداریم که از هرچی پسره متنفرم😂

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x