با شنیدن صدای مهیبی سریع و ترسیده چشمام رو باز کردم ، تصادف شده بود
کل وجودم یخ زد با حال خراب رفتم اون سمت ، صدای داد مردم که میگفتن آمبولانس خبر کنین حالمو بدتر و بدتر میکرد
میترسیدم برم جلوتر و ببینم از چیزی ک ترسیدم سرم اومده
بی جون خودمو میکشوندم سمت خیابون ، صدای پچ پچای کنارم دلمو خون میکرد و منو ترسون تر
_ چقدر جوونه ، بیچاره غرقه خونه
_ آره بیچاره خانوادش این همه بچه بیار بزرگ کن که الان اینطور شه بیچاره
با شنیدن این حرفا هرچی دستم بود رو رها کردم و دوییدم سمت جمعیت
خدایا خواهش میکنم فکرم اشتباه باشه
خدایا التماست میکنم بلایی سر رادانم نیاد
خدایا ….
_ هرکی زده در رفته
به زور جمعیت رو کنار زدم و صداهای تو ذهنمو خفه کردم
با دیدن رادان پاهام شل شد اما …….
سرمو بالا گرفتم و شکر کردم که فکرم اشتباهه ، یه ماشین زده بود به یه موتوری و ترسیده در رفته بود ، خودمو رسوندم به رادان که نشسته بود کنار کسی که غرقه خونه .
با دیدن کسی که غرق خونه اسید معدم بالا زد ، یکی از محافظا بود ، دیگه حدس اتفاقات سخت نبود
کسی رادانو هدف گرفته اما موفق نشده ، شک نداشتم همونه که حتی قصد جون منو داشته
صدای عربده های رادان تو گوشم میپیچید
_پس این آمبولانس لعنتی کجاست ؟ طاقت بیار پسر ، طاقت بیار الان آمبولانس میرسه ، نباید چیزیت شه
کنار رادان نشستم ، اما انقدر نگران بود که متوجه من نشد .
با رسیدن آمبولانس و صدای اینکه نبض داره ، زنده اس باعث شد نفسمو بدم بیرون
اما من مقصر بودم من ، منی که از رادان خواستم بره برام ذرت بگیره ، اگه همچین چیزی نمیخواستم اینطور نمیشد ، قرار بود برگردیم ، نه رادان هدف میشد نه اون آدم با مرگ دست و پنجه نرم میکرد ، عذا وجدان و پشیمونی مثل خره افتاده بود به جونم
با حس دستی که تکونم میداد نگاه ماتمو بالا آوردم رادان بود
_ پاشو رسونمت خونه باید برم بیمارستان
گیج نگاهش کردم حرفاشو میشنیدم اما نمیفهمیدم درک نمیکردم چی میگه
با دیدن حالتای گیج بودنم دستشو انداخت زیر شونم و بلندم کرد تاکسی گرفته بود هولم داد تو ماشین و خودشم نشست و آدرس داد
_ آقا عجله کن
بدنم شروع کرد به لرزیدن زیرلب با خودم حرف میزدم
_ تقصیر منه ، من نباید هوس میکردم ، اگه بلایی سرش بیاد چی ؟ ، خدایا تورو به بزرگیت قسم چیزیش نشه وگرنه من طاقت نمیارم
اگه ….اگه زن و بچه داشته باشی چی ؟ وقتی بهشون خبر بدن چی ؟ مادرش چی ؟
رادان صورت یخ زدمو تو دستاش گرفت
_ هیش ، آروم باش فدات بشم من ، هیچیش نمیشه ، تو مقصر نیستی ، خودتو مقصر ندون خوب؟ نمیذارم چیزیش شه ، میبرمش بهترین بیمارستانا ، تو فکر نکن بهش .
یاد آوری جسم غرق خونش بدنمو به رعشه انداخت
من مقصر بودم ، من احمق ، چطور خودمو ببخشم ؟ چطور مقصر نیستم ؟ کاش قلم پام میشکست نمیومدم ، کاش جلوی این هوس مسخره رو میگرفتم
رادان سعی داشت لرزش بدنمو متوقف کنه اما نمیشد ، نمیتونست ، آروم نمیشدم
با رسیدن به خونه منو به دست نگهبان سپرد و کیسه های خریدو تو پارکینگ پرت کرد تا سوار ماشین شد که بره دویدم سمتش اما نگهبان نگهم داشته بود و به ثانیه نکشید که رادان رفت
شاید کسی منو مقصر نمیدونست ، شاید هرکی جا من بود این حال و وضعش نبود ، اما با دیدن اینکه چطور غرقه خونه ، با اینکه اگه رادان بود چی ؟ اگه یکی از عزیزام بود چی ؟ اگه همچین خبری بهم میدادن چی ؟
با این حال خراب با این اگه ها با این فکر و خیال نمیتونستم سرپا بمونم ، خودمو رسوندم به داخل خونه ، باید خودمو جمع و جور میکردم
راننده اون ماشین من نبودم ، حتی هدف هم من نبودم که بخاطر من اینطور شه .
حتی تک تک این فکراهم نتونست جلوی اشکامو بگیره ………
پس پارت جدید کوو؟😐
الان چند وقته پارت نداریم.
قبلشم که نویسنده نتش ضعیف بود نمیتونست پارت بده الانم که اینه وضعیت پارت گذاری🙄
پارت جدید همین الان گذاشته شد …
نویسنده جون میدونم کنکور دارین
ولی واقعا نمیخواین پارت بزارین دیگه؟
قرار بود تموم شه
الان یه مسئله باز تو ذهن من هست
لطفا اگه از پارت گذاری منصرف شدید بگید که ما هر چند وقت یه بار به امید پارت جدید نیایم تو رمان رسپینا
برات آرزوی موفقیت دارم ❤️🙂
از فردا پارت گذاری رو دوباره شروع میکنم ، متاسفم که پارت گذاری تاخیر میخوره اما واقعا مجبور بودم و برای پارت فرداشب جبران میکنم
خیلی ممنونم ازت هم برای اینکه جواب دادی و هم اینکه پارت گذاری شروع میشه❤️
ببخشید نویسنده جان ولی پارت گذاری های رمانت بار اول نیست که به تاخیر افتاده بار اولیم نیست که میخوای جبران کنی 😅
چیشد پس؟
پارت جدید واسه من بالا نمیاد بچه ها؟!؟!
شاید این جمعه بیاید شاید شاید(پارت ها)
خداروشکر ک رادان نبود.
پارت گذاری ها چرا انقدر تاثیر گذاره 😐😑
بابا همه پارت ها رو یه جا بزار هم خودتو رو راحت کن هم ما رو دیگه 🙄😒
ای بابا پس کو پارت جدید ، اینم دیگه داره مسخره میشه انقد کشش میدن
قرار بود تا قبل از مدارس تموم شه رمان
بابا توروخدا انقد پارت نزارید آدم نمیرسه اینهمه پارتو بخونه 😑
بمیرم برا رسپینا
اخرشم همین جوری رادان فلج میشه
سکته کردم اع ترس اینکه رادان باشه هوووف😂😂😐💔
منم مثل شما همین فکر رو کردم
اووووفف داشتم از استرس اینکه رادان تصادف کرده باشع میمردم خیالم راحت شد