رمان رسپینا پارت 20

0
(0)

 

آخرین تماس و هم قطع کردم و روی زمین دراز کشیدم
در ظاهر مشاوره دادن درسی راحته اما واقعا سخته و وقت گیر.
دلم بیرون رفتن میخواست ، ساعت ۷ غروب بود
_من میرم یکم قدم بزنم بیرون نمیاین؟
_عسل زنگ زد گفت میخوان برن درکه ماهم بریم میخوای جای قدم زدن پیشنهاد اونارو قبول کنیم؟
اگه سام بود دوست نداشتم برم چون میدونستم رفتنم برابر با بحث و دعواست ، نمیدونم با من چه درگیری داشت آخه
_سام هست؟
آرام : _ نه پس بخاطر تو گفتن اون نیاد.
ایده خوبی بود ، وسوسه شدم قبول کنم پیشنهاد رو ، اما از یه طرفم نمیخواستم با اون آدم از خود راضی رو به رو شم.
_زنگ بزن بگو میریم ، ساعت چند گفتن؟
_همین الان بریم حاضر شیم

■□■□■□■

عسل گفته بود میاد سراغمون و ماهم حاضر نشسته بودیم منتظر عسل
_رسپی اینبار با سام کلکل نکن ، اون دنبال اینه اذیتت کنه چراشو نمیدونم اما تو بیخیال باش لطفا .
سر تکون دادم هیچی نگفتم
با تک زنگ عسل رفتیم پایین ، بعد سلام و احوالپرسی و اینجور چیزا سوار شدیم تا بریم ، اینجور که مشخص بود قرار بود ما جلوتر باشیم .

درکه واقعا روز و شب نداشت همیشه قشنگی خاص خودشو داشت ، عرشیا قسمتی رو با دست نشون داد رفتیم اونجا نشستیم ، بقیه هم کم کم اومدن ، تکمیل که شدیم سفارشارو دادیم با حرف سام اخمام رفت توهم
_۳تا قلیون هم بیارید .
من ریه هام کمی حساس بود و نسبت به این دود از نزدیک برام به شدت اذیت کننده بود سعی کردم با لحن مودبانه اینو بهش بگم ، هرچند با درگیری قبلی ما نمیخوند اما خب ..
_من ریه هام کمی حساسه با این چیزا اذیت میشه ، اگه میشه لطف کنید امشب قلیون نکشید .
قبل اینکه بخواد چیزی بگه محمد سریع اوکی داد و چشم غره رفت به سام که هیچی نگه .
خودمو عقب کشیدم و سمت بحث دخترا مایل شدم آوا همونطور که به یه جا خیره شده بود پچ پچ وار حرف زد :
_پسره خیلی جذابه
آرام عصبی چشم غره رفت بهش :
جذابه خدا به صاحبش ببخشه ، آوا خسته نشدی از بس رو پسرا مانور میدی؟ بخدا من که خواهرتم دیگه حوصله این چیزای تورو ندارم
آوا تیز به آرام نگاه کرد :
_باشه بابا ، من فقط نظر میدم وگرنه در اون حد هول نیستم برم نخ بدم یا چراغ سبز ، میبینی که طرف با رفیقاش سرگرمه حتی متوجه نگاها هم نمیشه .
کنجکاو برگشتم سمتی که آوا از اول نگاه میکرد ، همشونو نگاه کردم اما نمیشناختم ولی حق داشت جذاب بودن ولی نه در حدی که آوا میگفت
_آوا یکم سلیقه به خرج بده کجا خیلیییی جذابن ؟
عسل پیشدستی کرد و زودتر جواب داد :
_یکیشون رفت بیرون اونو میگفت بزار الان اومد نشونت میدم .
اون بحث رو ادامه ندادیم و بیشتر زدیم تو مایه های مسخره بازی و صدا خندمون بلند شده بود ، نفس عالیییی بود ادای همه رو در میورد و میخندیدیم اون قسمت که ادا منو در اورد به قدری شبیه بود که صدای قهقه ام بالاگرفته بود
_رسپی اومد اومد نگاه کن اونی که پیرهن راه راه سفید طوسی پوشیده و شلوار خاکستری
نگاه کردم رادان شمس بود از صد کیلو متری هم قابل تشخیص بود
برگشتم سمت آرام :
_از الان بگم خواهرت کلاساشو میاد شرکت میکنه این خط این نشون
_نگو که رادان شمسه
صدای پرهیجان آوا باعث شد پسراهم نگاهشون بچرخه سمت ما ، خدا بگم چیکارت نکنه آوا ، محکم کوبیدم تو پهلوش صداشو قطع کرد
_خودشه اما نمیخوای که عالم و آدمو خبر دار کنی؟ این همه هیجان چخبره.
صداشو کم کرد :
_رسپینا منم باهات میام کلاس
_آره بیا ، انقدرم روش زوم کن تا حذفت کنه
_چیه انقدر یواش پچ پچ میکنید ؟ رادان شمس کیه که آوا بلند گفت
فاطمه بود که این سوالو پرسیده بود

IMG 20220607 214344 414

IMG 20220607 214340 861

«رادان شمس»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
(@hastie
(@hastie
1 سال قبل

شاید خیلی دیر باشه اما عکس رادان پاک شدهههه

نسترن
نسترن
1 سال قبل

حاجی برگاااااام 😂😂😂❤
چقد این یارو جذابه ، واه ، اینارو از کجا پیدا میکنی کلک ؟ 😂😂

الهام
الهام
1 سال قبل

رادان رو دوست ندارم😐😂😂💔به نظرم از رادان آلیاس خوشتیپ تر و جذاب تر باشه این دوست ندارم من… مبارکتون باشه خواهرا😂یه رقیب کمتر

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط الهام
Raha
Raha
1 سال قبل

اوومای گاااد رادااااان واقعنم کراشه
جررررر آوارو

غزال
غزال
1 سال قبل

این آوا فک میکنم عاشق رادان میشه 😐 نویسنده تروخدا بگو میشه یا نه؟؟😕

hani
hani
پاسخ به  غزال
1 سال قبل

نهههههه اسپویل نمیکنم شاید بشه شاید نشه

غزال
غزال
پاسخ به  hani
1 سال قبل

پس نمیشه خداروشکرررر😁😂

مَسی
مَسی
1 سال قبل

جوووون بابا نویسنده بود از اول گفت کراش خودم 😅حق داشت
تروخدا زود بگو چرا رادان روویلچر میوفته 😥😥

hani
hani
پاسخ به  مَسی
1 سال قبل

تا به اونجا برسه طول میکشه نسبتا

⁦◉‿◉⁩
⁦◉‿◉⁩
1 سال قبل

جووووونززززززز
بابا جذااااااب
هانی اسم واقعی شخصیت رادان شمس چیه؟؟

hani
hani
پاسخ به  ⁦◉‿◉⁩
1 سال قبل

امین سلمانی ، مدل معروف ایرانی

Sety
Sety
1 سال قبل

خیلی قشنگ بود دمت گرررم 🤍
رادان هم خیلی جذابه(جای برادری😁😅)
کراش زدم روش😁😊

༺زلیخا༻
پاسخ به  Sety
1 سال قبل

چرا برادری خواهرم🥤

دسته‌ها

13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x