رمان رسپینا پارت 29

0
(0)

 

با دست اشاره داد بشینم
_لطفا بشینید
یکم ترسیده بودم دعا میکردم مشکل جدی نباشه
_یکم دیر رسوندنش به بیمارستان اما مشکل جدی نیست و بهتره از استرس و اضطراب دور باشه ، منتظر آزمایشاتیم احتمال بیماری کمه با توجه به حرفای همراهشون احتمال میدادن از فشار عصبی یا فشار کم یا زیاد باشه ، بهتره چند روزی بستری باشن
تشکر کردم زدم بیرون
انقدر اعصابم خراب بود که حد نداشت
گوشیم رو دراوردم ، اوه کلی میس کال و پیام داشتم همشم رادان
حق داشت جوری که من رفتم
صدام درنمیومد و ترجیح دادم پیام بدم
_ببخشید من خیلی یهویی رفتم ، یه مشکلی پیش اومده بود هول کردم سریع رفتم ، این قرار رو جبران میکنم.
سند رو زدم
نمیدونستم‌ نتیجه کارم چی میشه ، امیر همین الان به خونم تشنه بود و بدون شک بدتر میشد ولی یکم متوقفش میکرد و درگیر
ویدیویی که گرفته بودم رو برای چندتا سایت و پیج اینستاگرامی که دنبال سوژه و خبر بودن فرستادم و میدونستم همچین خبر بمبی با تیتر رئیسی که به کارمنداش نگاه ابزاری و جنسی داره نمیگذرن
با این کار تو دردسر بدی میوفتاد و درگیر بود اما بعدش کی میخواست منو از دستش نجات بده نمیدونم.
آوا به قدری لجبازی کرد که مجبور شدیم به زور دکتر رو راضی کنیم که مرخص شه ، از محیط بیمارستان متنفر بود و حاظر نبود یه لحظه ام وایسه.

■□■□■□

خسته خودمو روی مبل انداختم ، گوشیمو درآوردم پیجا و سایتا رو نگاه کردم ، فیلمه منتشر شده بود ، قیافه دختره رو تار کرده بودم نمیخواستم چوب اشتباه امیر رو بخوره و آبروش بره ، اونم جامعه ای که واس دختر بدتر واکنش نشون میداد
لبخند زنان رفتم تو اتاق پیش آوا و آرام گوشیو دادم خودشون بخونن
_رسپینا چیکار کردی تو ، زندگیتو جهنم میکنه ، آبرو و اعتبار خودشو کارشو پودر کردی اون الان باید به هزاران نفر جواب پس بده ، حقشه اما اون بیخیالت نمیشه
آرام سر تکون داد و حرفاشو تایید کرد
خودمم اینو میدونستم
_کاریش نمیشه کرد ، حداقل یه مدت ساکت میشینه سرجاش.
آوا نگاهش به گوشی بود اما رنگش شبیه گچ شده بود ، گوشیو برگردوند سمتم
_با این کار گور خودتو کندی ، من کاری باهات نداشتم چون اعتبار شرکتم برام مهم بود با اینکارت زنده نمیزارمت این گندو جمع میکنم ولی بعدش آتیش میندازم تو زندگیت هرجا رفتی چهارچشمی اطرافتو نگاه کن .
دروغ چرا ترسیدم بدم ترسیدم ، سعی کردم بیخیال جلوه بدم
آرام متفکر نگاه گوشی میکرد
_به خاطر این میام برو شکایت کن ، درسته ویدیو رو تو پخش کردی اینو یه کاری میکنیم اما یه شکایت کن حداقل چیزیت نشه
_آرام راست میگه سریع اینکارو کن حتی فردا باهم بریم شکایت تنظیم کن تا بعدش خدا بزرگه ، من به بابام میگم یه کاری هم اون انجام بده
_نمیخوام استرس بدم اما اگه بخواد فتوشاپ کنه عکس و ویدیویی و پخش کنه چی؟
مات به آرام نگاه کردم ، اونقدر بی شرف بود اینکارو کنه اگه همچین چیزی میشد بیچاره میشدم ، یک لحظه ام این فکر به ذهنم خطور نکرد .
به قول بابام کله ام بو قرمه سبزی میداد و اینجا گند زده بودم بدم گند زده بودم
_من با بابام حرف میزنم اینجور نشه ، بالاخره میتونه یه کارایی کنه
با کلی استرس رفتم بخوابم اما خوابم نمیبرد
همچین چیزی اگه میشد از دانشگاه اخراج میشدم ، کارم رو از دست میدادم آبروم پیش خیلی ها میرقت ، کاری نکرده بودم اما همیشه همینطوره اتهام سرجاش میمونه هرچقدر اثبات شه پاکی و همش دروغ و دغل بوده
نگاه ساعت کردم ۵ صبح بود ، نه میتونستم آروم باشم نه بخوابم این نگرانی بشدت روم تاثیر گذاشته بود
آوا گفته بود حلش میکنه اما میدونستم آدم کینه ای یه روزی یه جا زهرشو میریزه.

(دوستان عزیز از اینکه تا اینجا همراهیم کردین ممنونم ، من دو هفته دیگه کنکور دارم و این مدت واقعا نمیتونم پارت گذاری کنم ، میدونم مسئولیتی هست که گردن گرفتم اما ازتون خواهش میکنم درکم کنید 🥺❤️
و از دو هفته دیگه پارت گذاری انجام میشه و خیلی طولانی تر از این مدت هست .)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Hani
Hani
1 سال قبل

فاطمه جون پارت جدید رو فرستادم برات

سوگل
سوگل
1 سال قبل

الان خیلی بیشتر از دو هفته شده ولی خبری از پارت نیست ؟؟؟!!!😒😑 قرار بود از دو هفته دیگه پارتاتو طولانی ترم کنی 😏 نویسنده جان نمیخواد طولانی کنی همون انقدرم بزاری بسه😒 ولی دیگه داری شورشو در میاری ما که مسخره نیستیم هروز منتظر پارت باشیم بعد……😑😑😑

سه نقطه
سه نقطه
1 سال قبل

دیگه دارم کفری میشم
من پارت موخام😣

mahshid
1 سال قبل

فک نمی کنی دو هفته ات خیلی بیشتر از دو هفته شده؟؟

Donya
Donya
1 سال قبل

گلم مگه پارت جدید نمیزاری؟!

Sania
Sania
1 سال قبل

پارت چی شد؟؟؟

همچو دُر
همچو دُر
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

پارت جدید نمیزارین؟؟؟

ناشناس
ناشناس
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

امشب همون فرداشبه

Sania
Sania
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

پس چی شد پارت؟؟

⁦(. ❛ ᴗ ❛.)⁩
⁦(. ❛ ᴗ ❛.)⁩
پاسخ به  Sania
1 سال قبل

خیلی وقته فردا شب گذشته😕😕

نازلی
نازلی
1 سال قبل

هانی جان مادر پارت بعدی چی میشه عشقم؟

همچو دُر
همچو دُر
1 سال قبل

هانی جون امروز کنکور دادی؟

ب ت چ
ب ت چ
1 سال قبل

هانی جون چ رشته ای کنکور داری؟
دیگه از شنبه منتظریمااااا

Fat_k.m
Fat_k.m
1 سال قبل

موفق باشی🥰بهترین‌های خدا رو برات آرزو دارم عزیزم😘
ان‌شاءالله هرچیزی که به صلاحته برات اتفاق بیفت❤️😍

Mobi
Mobi
1 سال قبل

بنظرم رسپینا دیگه نباید کلیپ امیرو توی اینستاگرام و سایت ها پخش میکرد چون امیر بیخیال نمیشینه

سوگل
سوگل
1 سال قبل

موفق باشی 😘✌

سه نقطه
سه نقطه
1 سال قبل

امیدوارم بهترین کنکورو بدی
و اینکه من هیچ مشکلی ندارم راحتم درکت میکنم
برو با خیال راحت برا کنکورت بخون
دعای همه ما بدرقه راهته

Fatemhe
Fatemhe
1 سال قبل

میگم رمانه واقعیه
قبلا اتفاق افتاده یا داره میفته?
رشتت چیه ؟
ببخشید من خیلی کنجکاوم ذهنمو در گیر کرده
واینکه چشم با اینکه سخته ولی طاقت میاریم ایشالله بهترین رتبه رو بیاری
و اونی که میخوای 💙🤍

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Fatemhe
مانلی
مانلی
پاسخ به  Fatemhe
1 سال قبل

قبلا که گفته تخیلاتشه و شخصیتیه که دوست داره دخترا داشته باشن

Raha
Raha
1 سال قبل

عجیب حس میکنم فلج شدن رادان ی ربطی ب امیر دارع😑
امییییدوارم تو کنکورت موفق‌ بشی‌ این دو هفته هم صبر میکنم

Fatemhe
Fatemhe
پاسخ به  Raha
1 سال قبل

رادان فلج نشد اوا

اما
اما
1 سال قبل

دو هفته رو صبر میکنیم و امید وارم که تو همون رشته و دانشگاهی که میخوای قبول بشی مطمئن باش دعا هام بدرقه راهته😊❤

Sety
Sety
1 سال قبل

انشاالله در همه مراحل زندگیت موفق و سلامت باشی😊🌼

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Sety
....F
....F
1 سال قبل

انشالله موفق باشی دو هفته دیگه منتظرتیم💋😘

آنیسا
آنیسا
1 سال قبل

سلام عزیزم ❤
رمانت عالی هست
اشکال نداره برو بشین بخون تا موفق شی و ب هدفت برسی
امیدوارم موفق شی ❤❤

Sety
Sety
1 سال قبل

ممنونم هانی جون عالی بود 🤍 با اینکه هر شب منتظرم بخونم ولی دو سه هفته رو با سختی و دوری تحمل میکنیم 😊ولی
انشاللله همون رشته و دانشگاهی که میخوای با بهترین رتبه بیاری و همیشه موفق و سلامت باشی❤

دسته‌ها

32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x