719 دیدگاه

رمان صیغه استاد پارت 13

5
(1)

 

من نمی خواستم این آدم این طور به هم ریخته و داغون باشه بهش نمیومد استاد هامون فاخر همیشه توی اوج بود زبانزد همه توی غرور بود اما الان انگار به ته خط رسیده بود

درکش میکردم عشقش ناتوان جلوی چشماش بود و هیچ کاری از دست این مرد بر نمیومد تا براش انجام بده و این باعث می شد این طور به جنون برسه…

آهسته کنار گوشش زمزمه کردم من همیشه هستم حق با شماست من زیر خوابم
شما منو خریدین پس این همه عصبی نباشین هر وقت که بخواین می تونین از من استفاده کنید
اما اینطوری نباشید من شمارو همیشه پر غرور و توی اوج دیدم هیچ وقت شما رو اینطوری تصور نکردم پس اینطوری نباشین
عشق و دوست داشتن تون علاقتون ماله گیتی خانوم
ارضا کردنتون و شهوتتون برای من

کمی سرش بالا آورد و به صورتم نگاه کرد و گفت
_ دختر خوبی هستی هر روز دارم مطمئن تر میشم از این که بهترین انتخاب برای من تو بودی هیچ کس دیگه ای مثل تو نمی شد

لبخند کم جونی زدم تنم درد می کرد تمام بدنم کوفته بود لبخند زدم و گفتم شما به من کمک کردید منم بهتون کمک میکنم مثل یه معامله

از روی تنم بلند شد نگاهش که به من افتاد کلافه گفت

_زیر گردنتو روی سینه هات کلا خون مرده شده

دستی روی سینه هام کشیدم و سکوت کردم لباساشو تنش کرد و گفت

_ امیدوارم گیتی صدامون نشنیده باشه

اینو گفت از اتاق بیرون رفت و من موندم با یه دنیا درد
چند تا دستمال بیرون کشیدم روی شکمم رو پاک کردم بغض داشتم آنقدر بزرگ بود که نفس نمیتونستم بکشم به مادرم احتیاج داشتم

کاش اجازه میداد شب پیش مادرم بمونم دلم براش تنگ شده بود کمی که گذشت منم لباسمو تنم کردم از اتاق بیرون رفتم

از کنار در اتاق گیتی خانوم که می گذشتم صدای آهسته استاد میومد داشت خیلی مهربان با زنش حرف میزد

مکث نکردم اونجا نموندم پله ها رو پایین آمدم
شام و آماده کردم و منتظر استاد شدم اومدنش زیاد طول نکشید پشت میز که نشست با ترس و استرس رو بهش گفتم

میشه اجازه بدی برم پیش مادرم بمونم دلم براش تنگ شده

_همه تنت کبود و سیاهه میخوای بری به مادرت چی بگی؟

اما من انقدر دلتنگ بودم که کوتاه نیام
پیراهن یقه دار میپوشم لبمم من با رژلب درستش می کنم خواهش می کنم بزارین برم

کلافه از این همه اصرار به من گفت

_شامتو بخور و جمع کن میبرمت

خوشحال از این اجازه که بهم داده چشم گفتم و شروع کردم به خوردن غذا دیدن مادرم برام آرزو شده بود
شاممون که تمام شد سریع میز جمع کردم به اتاق رفتم و یکی از لباس هایی که همین امروز خریده بودیم و یقه داشت پوشیدم دیگه خون مردگی کبودیه گردنم دیده نمیشد

 

اره اصلاً دیده نمی‌شد باخیال راحت با یه روژ لب غلیظ لبام رنگ دادم و اون پارگی و خونمردگی شو پنهان کردم و از بین بردم حالا آماده بودم تا به دیدن مادرم برم

استاد که ماشین رو جلوی آپارتمان پارک کرد تا خواستم پیاده بشم بازومو کشید و گفت
_گوشیت کنارت باشه هر وقت زنگ زدم باید جواب بدی جواب ندی میدونی که جلوی مادرت چه کارایی ازم برمیاد؟

ترسیده چشم گفتم و دوباره تا خواستم پیاده بشم بازومو کشید و گفت

_صبح میام دنبالت برمیگردیم خونه آماده باش تا لنگ ظهر نمی خوام بخوابی!

دوباره چشم گفتم و هنوزم بازوم رها نکرده بود تا پیاده بشم

کمی بهم خیره شد و بالاخره رهام کرد و من از ماشین پایین آمدم و با قدم های بلند به سمت خونه رفتم
وقتی وارد آپارتمانم شدم دستی برای استاد تکون دادم و دیگه ازش راحت شدم

وقتی کلید وروی در انداختم و وارد خونه شدم مادرم با دیدن من خوشحال و متعجب به سمتم اومد و محکم منو بغل کرد

_ الهی مادر فدات شه خوش اومدی دورت بگردم اینقدر که دلتنگت بودم ولی نمی گفتم میگفتم اگه بگم دلم تنگ شده دخترم از کارش میزنه و میاد و بیکار میشه دوباره..

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

719 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nava
Nava
3 سال قبل

آیلین نیست ؟
فکر کنم اون پایه اصلی بود !
انگار اینجا خیلی خلوت شده 😄

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  Nava
3 سال قبل

در دوران درس خوندن به سبک کنکوری به سر میبره بچه ام !
اره خلوت شده بیشتر بچه ها درسا شروع شدن دیگه کمتر میان

سایه
سایه
3 سال قبل

اولین باره میام هیچ کس نیست😳😳😳😳😳😳😳

🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

سلااااام سااااایه جون!
خوبی؟؟؟
ما هم دلمون برات تنگ شده بود !

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

سلام عشق نیمه راه

ریحان
ریحان
3 سال قبل

کیمی جونم مراقب خودت باش عزیزم.دستتومواظبت کن زودی خوب شه.توام توقلب ماهستی وبیادتیم زودی بیا..
آتوس جان مارالی نیستیناااا
پری گلی .آیلی قشنگم.یاسی جانم جاتون خالیه.امابیادتونم…هرشب زیارت عاشورابیادتک تکتونم.

ریحان
ریحان
3 سال قبل

سلام سایه جان مام دلموتنگ شده برات گلم.آخ گفتی زهراجونم روزای اول پارتاروخوب بانظم میزارن.همینکه میفتی روروالوباشخصیتای رمان انس میگیری یهوبهم میریزه پارتگذاریشون.جانم فاطمه جان چیشدی توگل دخترچراتواینقدرحوصله ت تندتندسرمیره گلی جانم؟!!!منم دوست دارم عزیزم.میبوسمت….مرسی الی جونم.آره من کتاب خیلی دوست دارم رمانای تاریخیم خوندم مثلافتح علی شاهواول رهنمایی خوندم فککنم اشتباه نکنم نزدیک 2000صفه بود.یکی دوروزه تموم ش کردم اینقدرکه که پسرعمودخترعموهام تعجب کردن.اوناکتابخونه داشتن….آی گفتی آیلین جانم من فدای تک تک کلمه هایی بشم که ترکامیگن.معلومه که قشنگه.بینظیره…من قبلانم اینوشنیده بودم عزیزم.توام ترکی آیلین هوم؟؟؟
البته اگه ازرواسمت بخوام بگم آیلین اسم ترکیه.اماخوب دختردایی خودمم اسمش آیلینه!

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

ریحونم مسی هسی

Nava
Nava
3 سال قبل

سلااااممممم
مدرسه آیا چه میکنن با مدارس ؟😃 چه خبر ؟☺️

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Nava
3 سال قبل

سلام عسلم چطوریییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Nava
Nava
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

سلام عزیزم خوبم مرسی
تو خوبی ؟😍

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  Nava
3 سال قبل

فداتتتت

Milad
Milad
3 سال قبل

سلام
به اقا آرشام
کجایی داداش؟
اتوسا میبینم بعد از ایلین تو فرمونو گرفتی دستت
.
همه خوردنیا واسه شهاب😩

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

سلام میلاد چطوری
خب تو نبودی برادر که خوردنی بهت بده

Zahraaa
Zahraaa
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

بچه ها بیاین زیر پارت۱۴

آتوسا🐇🐰🦄🎈
آتوسا🐇🐰🦄🎈
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

به سلااااام آقا میلاد شما کجا اینجا کجا!؟!؟
آره دیگه باید سایتو سرپا نگه داریم!😅
شهاب زنش نیس براش غذا میبریم 😁

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

الییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی میای یابرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم خووشع عشق دارم هیچ کدومم نیسن
الی اتی اتی الی الی اتی اتی الی الی

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

فاطی جانم هستیم عشقم من معمولا ظهر و شب میام اگه کاری هم نداشته باشم در طول روز میام

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اتی عشقممممممممممممممممممممممممممم کوشی پ ؟؟؟؟؟

🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

همیجااااام فاطمه من!

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

ریحونم کوجاییییییییییییییییییییییی؟؟؟

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

شهی{شهاب}
اری{ارشام}
اتی
الی
ماری{مارال}
زهراجونم کوشین پ بخوودا حوصلم پکید

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  fatemeh
3 سال قبل

اسمای مخففی که ساختی تو حلق اتوسا 😐😂 شهاب رو میگه شهی😂 ارشام بدبخت دختر کامل بگو اسماشون رو

🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
🤪آتوسا🤪🦄🎈🥳🥳🥳🤯🤯🤯🤯🤯آتوسا🤡🤡🤡
3 سال قبل

ادمین کجااااایی؟؟؟؟

سایه
سایه
3 سال قبل

سلام بچه هاااااا🖐🏻
دلم براتون اندازه سر سوزن شده بود
چطورین؟؟؟
چی کارا می کنین؟؟
ادمین، تو زنی یا مرد؟🤔
چندسالته؟؟؟
این تایید رو نمیشه برداری؟خیلی رو مخه😑

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  سایه
3 سال قبل

سلام سایه جون چطوری
ادمین مرده ! فکر کنم ابان بشه ۳۵ یا ۳۶ دقیق نمیدونم یکی از این دو تا
تایئدم بهس گفتیم قبلا میگه نمیشه .
گفتم من جنایات رو بدم چون فکر نکنم جواب بده کسی دیگه😅

Deki
Deki
3 سال قبل

اینم عکس کیمی تون 😅

دکی
دکی
3 سال قبل

پایان نامه !
سللللام حبیبی های محترمه و مکرمه
اسمی دکی الدکاروس السلطنه
جواب تمامی شما بادیان اینجا آرمیده است 😬
ایلین جانم…امیدوارم به هر چیزی که می خوای و آرزوش رو داری برسی جای خالی تو هم توی قلبم و هم توی سایت حس میشه….دلم تنگ میشه واست🥺😭🤗🤗🤗
فاطی ، شاعره ی خوشگلم دست خودت و حافظ جون واسه شعر درد نکنه بعدم خر نکن خودتو هیچ جایی نمیری جات توی قلبمه 😍🥰😘
الی شوور نازم تفاوت رو باید توی من دریافت هم توی ….تسبیح من کو ؟ منحرفای اسراییلی …🤫🤪🤪🤪
مارال گوش بریده کجا بودی ؟؟؟؟توضیح موجه میخوام وگرنه با دمپایی قنبر آقا میفتم دنبالت سیاه و مبدت می کنم حییییف که دام نمیاااد هعی مدرسه ها هم شروع شده رسما می خوان تنبون خشتک کنیم ( جمله سنگینی بود )😂🤣😅🥰😘😍
آتوس جانم من همینجام منتهی مچ دردم و مدرسه نمی ذاره زیاد بیام…ولی به یادتونم همیشه…
سلام پری جانم خوبی ؟
ریحان جان تو چطوری ؟
زهرا جانم خوبی خوشی سلامتی ؟
نسترن و هانا کوشین شما دو تا ؟ نفرین عامون بر شما ها باد نیاین می زنم شل و پل می کنمتون …
نفس تو کجایی ؟
یاسی دلم برات خیلی تنگ میشه…
مائده تو کجاااااااااییی جانا ؟
مادر سایان خیلی دل تنگتم …حتی وقتایی که بهم می گفتی گیس بریده
آزاده کجایی دقیقا کجایی ؟
خلاصه که دل من قفله و کلیدش شماهایین
چند وقت نمیام…میام چند وقتی سر می زنم تا اون موقع دلم برای همتون تنگ میشه همتون توی یادم ویراژ میدین و دام تنگه واستون …
شاید فقط این هفته کلا نباشم …یا شایدم هفته های بعد پر قدرت و بدون مچ درد اومدم سراغتون…
مدرسه منو زمین گیر کرد وگرنه قصد داشتم بترکونم همتونو …
به یادم باشید مواظب امپراطوری باد ها هم باشید
تا اون موقع خدانگهدار همتون باشه جوزگولی های عمه کیمی🥺
_____________

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  دکی
3 سال قبل

اهههه کجا کیمی یعنی چی رمانت چی میشه پس اون به کنار من چی میشم منو میخوای تنها بزاری !!
نروووو

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  دکی
3 سال قبل

عخش منی توووووووو

ریحان
ریحان
3 سال قبل

زهرا…زهراجونم چی بگم آخه؟!!!فدات بشم من اگه بدونی بخدایه جریان برق گرفتگی توکل فکوشونه هام گذشت باخوندن حرفات..بخداهمین الان داره اشکم میریزه.مهربونمی عزیزقلبمی مرسی ازاین همه قوت قلبت خانمی.قشنگم.تودلم خنک شده وآروم یه نفس عمیق گرم که دل گرم شم به امیدوآینده.عزیزدلم مرسی.مرسی که هستی.اینجابرامن شده دلگرمی.چقدخوبه که هست.میشه ازناگفته گفتودلت آروم شد.خدااایاشکرت.فاطمه من وقتی تومیگی قهلم یه دل سیرمیخندم.آخه دخترتوچرااینقدرقهرمیکنیوباادمین توستیزی گلکم.!بچه هاالی جانم مارالی خوشگلم اگه هم یه وقت لازم شده به مدرسه رفتن حساابی مراقب خودتون باشین.احتیاط کنیدقشنگا.فاطمه جان آتوس گلی شمام مدرسه میرین؟

Atusa_ayliinnn
Atusa_ayliinnn
3 سال قبل

ترکا وقتی دو نفر خیلی بهم میان میگن:
خدا خاک اینارو از ی جا برداشته!
قشنگه نه؟!؟

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  Atusa_ayliinnn
3 سال قبل

اوهوم زیبا بود !

آتوسا🎈🧸🦄
آتوسا🎈🧸🦄
3 سال قبل

فاطمه منو تو ک همش پیش همیم!
همین دیشب با هم رفتیم بیرون یادت رفته؟!؟

Zahraaa
Zahraaa
پاسخ به  آتوسا🎈🧸🦄
3 سال قبل

اهههههه بابا حوصلم پوکید این ترنم لعنتی چرا پارت نمیده نه اینو نه تدریس عاشقانه دلبر استادم دوهفته ست پارت نداده 😐😐😐 چرا همچین شدن این نویسنده ها خو جون بکنین پارت بدین دیگه

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  آتوسا🎈🧸🦄
3 سال قبل

حوصلم سرمیره خو امشبم قراربودبریم دربندنشد انقده افسرده شدم

آتوسا🐇🐰🦄🎈
آتوسا🐇🐰🦄🎈
3 سال قبل

اه شهاب هستی؟!؟
الناز درس میگه ی اعلام حضور بکن!
فکر کردم رفتی دیگه!
راستی سایه کو؟؟
چرا دیگه نمیاد؟؟

Shahab
Shahab
پاسخ به  آتوسا🐇🐰🦄🎈
3 سال قبل

سایه این چند روزه یه سری مشکلات شخصی داشت
حالا بش میگم بیاد.

ریحان
ریحان
3 سال قبل

عه عه…فااااطمه دیگه نشنومااا!!!!!توکجابری؟؟؟توبری کی توسایتمون شلوغ کنه حواس ماروازدلگرفتگی دورکنه عزیزکم…!توانرژی مثبت اینجایی دختر….
النازم دخترک نازم حرفانیزنیاااا فقط خدامیدونه رمان اولین رمان آنلاینی که خوندم چی بوده!!!!اماعروس استادحزاولیناش بود.اینقدررمان آن خوندم همزمان که یادم نیست.امااگه اشتباه نکن پی دی اف تب بود..رمان افلاینم که خدابده برکت…یعنی توبرنامه بازاروفرشگاه پلی رمانی نیست که نخونده باشمش.کتااااابم که نگووووازپنجم دبستان.پ خودم مسئول کتابخونه مدرسه مون بودم.بعدش عضوکتابخونه بزرگ شهرشدم فقط برارما خخخخخخخ
دیگه جونم برات بگه مرسی که نمیزارین سایتونداشته باشیم.بوس گلم.

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

خیلی خوبه که ریحان انقدر علاقه داری به خوندن

fatemeh
fatemeh
پاسخ به  ریحان
3 سال قبل

عای لاویو ریحونممممممممممممممممممم

maral
maral
3 سال قبل

الناز جانم ار ماهم گروه بندی کردن بعد گفت مثلا گروه الف فلان روز بیاد مدرسه گروه ب یه روز دیگه اما ما تصمیم گرفتیم تو خانه درس بخونیم بعد دبیر خودشم تو شاد چیزی درس بد بعد مثل ریاضی همچین درسایی ( حالا اگه کسیم دوست داشت میتونه روزی که بهش گفتن بر مدرسه ) اما به قول خودت نریم مدرسه مجازی بخونیم هم ما شاد تریم هم دبیر 😅🙃
من خودم مجازی درس خواندن اصلا دوست ندارم اما تو این شرایط مدرسه نرفتن خیلی بهتر

Elnaz
Elnaz
پاسخ به  maral
3 سال قبل

اره واقعا بریم چیکار مگه با یه روز یا دو روز تو هفته میشه چیکار کرد

دسته‌ها

719
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x