رمان عشق با چاشنی خطر پارت 58

0
(0)

 
کیان یه نگاه به من انداخت
کیان:نه
بعدم راهشو کشیدو رفت ولی اگه من تو این سالها یه ذره هم کیانو شناخته باشم مطمئنم که به رابطه من و اشکی شک کرده
اشکی دوباره راه افتاد و دستشو از دور کمرم برداشت و دستاشو فرو کرد تو جیبش
اشکی:فعلا هر کاری که بهت میگن انجام بده و نقشتو خوب بازی کن بقیه چیز ها هم فراموش کن
گیج نگاش کردم که حرفی نزد به خواطر همین خودم پرسیدم:مثلا چه کاری؟
اشکی:وقتی تو خانواده ما یکی ازدواج میکنه باید یه چند تا کار انجام بده
خواستم بپرسم که چه کاری اما غرورم نزاشت. پس صبر میکنم بعدش حتما میفهمم دیگه.
دستمو دور دست اشکی حلقه کردم. درسته که از دستش ناراحتم اما بازم نباید نقشه مون بهم بخوره نه؟
وارد آلاچیق شدیم که همه نشسته بودن و فقط وسط کیان و نازنین جا بود که اشکی سریع کنار کیان نشست. یعنی من الان این کار هاشو بزارم پای آبروش؟
منم نشستم کنار اشکی که اون طرفم هم نازنین بود
نازنین:میدونی اشکان همه چیزو به من میگه
برگشتم سمتش:مثلا چیو؟
نازنین:همین که ازدواج تون الکیه
میدونستم که اشکی حتی بیشتر از من میخواد از این ازدواج خلاص شه پس هیچوقت بیگدار به آب نمیزنه و قصدش از همه ی اینا امتحان کردن منه برای همین پوزخندی زدم و رو بهش گفتم
_عزیزم خواب دیدی خیره چون این اشکانی که من تو خونمون میبینم بدجوری عاشقمه
خونمون رو با تاکید گفتم که خوب حرصش در بیاد
دندون قروچه ای کرد و رو برگردوند
همون موقع یه پسر حدود ۱۷، ۱۸ ساله که فرحزاد صداش میکردن رو به اشکی گفت:داداش اصلا فکر میکردی یه روز نوبت خودت بشه
اشکی فقط سرشو تکون داد که کنار گوشش پچ زدم
_این کیه؟
اشکی:برادر فرهاد
دوباره صاف نشستم که بفهمم منظورشون از این کاری که میگن چیه
که همون موقع یدونه گیتار از پشت سرش برداشت و گرفت سمتم
فرحزاد:آبجی من فرحزاد کوچیک شمام ولی ما جوونا بین خودمون قرار گذاشتیم که هر کدوممون که ازدواج کردیم جلوی بقیه یه آهنگ برای عشقمون بخونیم الانم انگار نوبت شماست
یه نگاه به گیتار تو دستش و یه نگاه به خودش انداختم:ولی من بلد نیستم گیتار بزنم
فرحزاد:هاااان؛
گیتارو گرفت سمت اشکی و گفت:پس دست خودتو میبوسه داداش
اشکی:تو که میدونی من گیتار نمیزنم
فرحزاد که انگار چیزی یادش اومده باشه سریع برگشت و گفت:البته میدونستم ممکنه بهونه در بیاری به خواطر همین تارمو اوردم
و یه تار اورد واقعا باورم نمیشد که اشکی بلد باشه تار بزنه
دوباره صدای فرحزاد بلند شد
فرحزاد:اشکان همیشه برای ما تار میزنه ولی هیچ وقت برای ما نمیخونه اما امشب زوجش که تو باشی اینجایی و اشکان میزنه و تو میخونی
از توصیفی که کرد خوشم اومد به خواطر همین لبخندی زدم که همون موقع ماهکان گفت:اتفاقا صدای آرام خیلی خوبه
فرحزاد:پس زود باشید دیگه
اشکی تارو گرفت و خواست بزنه که سریع گفتم:صبرکن
فرحزاد دمق گفت:نمیخوای بخونی؟
_صبر کن ببینم چی بخونم
الان من چی بخونم؟ عاشقانه باشه؟ نه اشکی همینجوری هم پرو هست پرو تر میشه
(وجی:ولی اینجوری هم نقشه تون بهم میریزه)
راست میگیا
بخواطر همین انتخاب کردم که یه آهنگ از ماهکان بخونم
پس رو به اشکی گفتم:بزن
همزمان با اشکی شروع کردم. اشکی هم چشماشو بست و با ریتم سرشو تکون میداد و تا اینجایی که من میدیم ازش لذت میبرد

🎵چشای تو دلرباست
دل منم آهن رباست
مغناطیسی ترین نگاه های دنیا مال ماست
تو اصلا بهت حالی میشه خالی میشه قلبت
آخ به قلبم بزنه دردت دردت

گوشه به گوشه ی روح و تنم
راضیه برات جوون بکنم
کی بودی تو آخه
تیکه به تیکه نفسم
میمونه نباشی رو دستم

کی بودی تو آخه
گوشه به گوشه ی روح و تنم
راضیه برات جوون بکنم
کی بودی تو آخه
تیکه به تیکه نفسم

میمونه نباشی رو دستم
کی بودی تو آخه؟🎵

ای دلبر جوونم
انقد باهات جورم
رو هر کی جز تو چشمام رفت رو هم
احساسم خاصه
همه بهم میگن واسه
اثبات اینش باید پای تو وایسه

گوشه به گوشه ی روح و تنم
راضیه برای تو جوون بکنم
کی بودی تو آخه
تیکه به تیکه نفسم
میمونه نباشی رو دستم

کی بودی تو آخه
گوشه به گوشه ی روح و تنم
راضیه برات جوون بکنم
کی بودی تو آخه
تیکه به تیکه نفسم

میمونه نباشی رو دستم
کی بودی تو آخه🎵
کی بودی_ماکان بند

صدای جیغ و دست بچه ها بلند شد. ولی اینورم نازی با نفرت نگام میکرد و اونور کیان به اشکی با نفرت نگاه میکرد.
اشکی هم چشماشو باز کرد وتو چشماش برق خاصی بود
فرحزاد:داداش بیا این طلسمتو بشکن و یه دهن هم تو بخون بالاخره ازدواج کردی
اشکی سرشو تکو داد و شروع کرد به خوندن وای عجب صدایی داره. یه نگاه به بقیه انداختم که همه داشتن با دهن باز بهش نگاه میکردن و جالبیش این بود که اشکی هم از ماکان میخوند یعنی اونم آهنگ هایی که من گوش میدم رو گوش میده؟
برگشتم سمت اشکی که این دفعه مستقیم به من نگاه میکرد و چشماش پر از احساس بود. چشماش جوری بود که حتی خودمم برای یه لحظه یادم رفت که همه اینا نقشه هست الحق که بازی گریش محشره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

بنظرم اشکان از اول عاشق آرام بوده

M.h
M.h
پاسخ به  فاطمه
1 سال قبل

اوهوم وگرنه اشکانی که این همه برو بیا داره و مغروره با یه حرف آقاجونش ازدواج نمیکرد

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط M.h
رویا سمائی
رویا سمائی
پاسخ به  M.h
1 سال قبل

دقیقا

M.h
M.h
1 سال قبل

آهنگای ماکان عالیه👌👌👌👌

ثنا
ثنا
1 سال قبل

الحق که دارین عاشق میشین

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x