رمان عشق صوری پارت 223

4.5
(2)

 

کیفمو برداشتم و به دنبالش از خونه زدم بیرون.
مونا جلوی خونه و کنار امیر ایستاده بود و پچ پچ میکرد.
تا چشم تو چشم شدیم چشمهامو واسش تو کاسه چرخوندم و اینجوری واسش خط و نشون کشیدم.
آب دهنشو قورت داد و لب زنان گفت:

-به مرگ خودم اگه میدونستم اومده!

پوزخندی زدم و گفتم:

-آره ارواح عمه ات!

شهرام خودش در ماشین رو باز کرد و بعد هم ماشین رو دور زد و پشت فرمون نشست و منتظر موند تا سوار بشم.
قبل از رفتنم خطاب به امیر گفتم:

-ببخشید که این چند روز باعث شدم به خاطر من نتونی بیای خونه ات…خیلی مزاحم شدم!

سرش رو پایین انداخت و گفت:

-اختیار داری شیوا خانم! این خونه متعلق به خودته!

لبخند کمرنگی روی صورت نشوندم و بعد هم خداحاظی کردم و سوار ماشین شدم.
استرس داشتم و دل آشوب بودم.
شهرام نگاهی به صورتم انداخت و انگار که فهمیده باشه چقدر مضطربم، دستشو به آرومی روی دستم گذاشت و پرسید:

-استرس داری !؟

سرم رو تند تند تکون دادم و گفتم:

-خیلی …

لبخند زد و خیلی ریلکس گفت:

-نداشته باش! این ماجرای ما مثل صکص از پشته. فقط اولش درد دلره…

اینو گفت و زه چشگ زد.
چپ چپ نگاهش کردم و پرسیدم:

-منحرف!چیز دیگه ای جز این نبود که بخوای تشبیه کنی ؟

دستمو رها کرد و خنده کنان جواب داد:

-بهترین گزینه همینه

خنده هاش،واسه چند لحظه منو درگیر خودشون کردن و غصه هامو از یادم بردن…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

22 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آتنا
آتنا
1 سال قبل

بچه ها من که کانال تلگرامش دارم زده رمان عشق صوری تمام شده البته تازه دیروز تمام شد فایلش هم فروشیه ۲۵ تومن 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️حروم زاده
من که دیگه نمیخونم چون دیگه ارزش نداره واقعا
خدا هم‌ به شما عمر نوح و صبر ایوب بده و حوصله پیامبر
الوداع

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط آتنا
نیلو
نیلو
پاسخ به  آتنا
1 سال قبل

وای جر😂😂😂

ستاره
ستاره
1 سال قبل

یه هفته شد ولی خبری از پارت نشد خب تو که عرضه نداری رمانتو ادامه بدی چرا از اول می‌نویسی آبروی هر چی نویسنده است بردی

پاسخ نویسنده:حالا که اینجوری شد هفته دیگم نمی دم تا حالت جا بیاد

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

جاان مادرت تمومش کن این مسخره بازیو ای بابا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

پس چراجای حساس ملتو اسگول کردین پارت نمیزارین اینم شد رمان عشق ممنوعه استادو نازی عجباااا

من منم
من منم
1 سال قبل

بخدااااااا فقط مسخره ما کردیننن ای چه وضعیه تو که نمیتونی رمان ادامه بدی خواستم پارسال ادامه ندی والااااا جز جیگر شدیمممممم مسخره خودمون کردیم با مسخره بازی های این نویسنده

چنگیزخان مغول
چنگیزخان مغول
1 سال قبل

آخه یکی نیست به این نویسنده بگه آخه گوسفند چرون تو همون گله داریتو بکن دیگه چرا رمان مینویسی یک ملتی معطل تو‌ی چوپان شدن تو با همون بز و گوسفندت حال کن بابا کشتیمون نه اینکه پارت هات خیلی طولانی و پر محتواست واسه من ناز میاد ادامه‌اش هم نمیده 😏 فاطی جان ادمین محترمه چی شد پس پارت جدید کو میدونم امروز شنبه‌است چوپان عزیزمون گوسفند ها رو برن چراگاه اما چرا پنجشنبه پارت نداد 😠

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  چنگیزخان مغول
1 سال قبل

والا حق گفتن ج نداره ماشدیم مسخره ددتابچه ۱۰.۱۲ ساله که رویاهاشون رابه اسم رمان مینویسن ماهم که اوسگول معطلیم واسه بچه بازی اینا خیلی هم قشنگه وزیاد نازم میکنن

الهه
الهه
1 سال قبل

مگه یه روز در میون نمی ذاشتین الان سه روزه پارت ندادین البته اگه اسم این چند کلمه ای که می‌دینو میشه پارت گذاشت

جانان
جانان
1 سال قبل

جالبه قبلا میگفتیم پارتهای شیدا خسته کننده اس کاش زودتر داستان به شیوا بپردازه ولی الان انقدر هم که شیوا کسل کننده پیش میره آدم دیگه رغبت نمیکنه همین دو جمله توی یه هفته رو بخونه
واقعا این رمان داره به کجا میره الله اعلم

مسیحا
مسیحا
1 سال قبل

کلا هردو یه نمه خرابه😐

aram
aram
1 سال قبل

دوستان توجه داشته باشین
این فعلا شیواس انقدر دیر داره پیش میره
وای به حال شیدا که معلوم نیست تو اون خونه با اون هووش داره چطوری میگذرونه

سمیه
سمیه
پاسخ به  aram
1 سال قبل

بیخیال بابا….یعنی نمی دونی اوضاعش چطوریه؟!من حتی آلات آخر داستانم میتونم بگم….دیگه انقدر مسخره شده …دیگه دوست ندارم بیام بخونم….نه اینکه چون دیر پارت و کم میزاره برای اینکه دیگه آخرشو فهمیدم دیگه دلیلی نداره بیام رمان بخونم
پس گودبای

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

نمیدونم چرایه حس بدی بهم میگه الاناس که شیوا بازخربشه بره رو فاز افاده نازکردن به شهرام.شهرامم ولش کنه وسط خیابون ولش کنه بره باز 😐
ازشیدا چخبر نکنه فرهاد کشته دختره بیچاره رو

elnaz
elnaz
1 سال قبل

لخه چر پارتاش کوتاهه🥺نویسنده جان لطفا تورو بجاااااان ننه بابات حداقل پارتاشو یکم بیشتر کن😑😐

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

ول کننین بابا…. برید الفبای سکوت رو بخونین…. هر سه روز یکبار یه سری هم به اینجا بزنید

Silver
Silver
1 سال قبل

زحمتت نشه یه وقت این همه مینویسی

Mobina
Mobina
1 سال قبل

کم کم سه خط میزارید دیگه این سال پارت آخرم بزاریم رو هم میشه یه پارت قبلا شایدم بیشتر😏

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Mobina
1 سال قبل

از رمان دلارای کوتاه تر رمان اینه دیگه اوووف

Tamana
Tamana
1 سال قبل

😐😐😐😐

(@hastie
(@hastie
1 سال قبل

خیلی کوتاه بوددددد چرا هرچی میگذره کوتاه تر میشه نویسنده جاننن😭🥺🥺🥺🥺🥺

sanaz
sanaz
1 سال قبل

کم بود 😕🥺 اخه نوسینده تو ک یه روز درمیون میزاری حداقل زیاد ترشون کن خب🤦‍♀️😕

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط sanaz

دسته‌ها

22
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x