تو اون جو سنگین، اجساس میکردم صدای نفس زدنهام داره تو خونه میپیچه و همه اون صدارو میشنون.
وقتی وسط سالن ایستادیم فقط مامان بود که حاضر شد از خودش رونمایی بکنه اما آقا رهام نه.
انگار خیلی علاقه ای به دیدن ما نداشت.
البته.
من کاملا بهش حق میدادم.
مامان دست به سینه رو به رومون ایستاده بود و تماشامون میکرد.
نفس عمیقی کشید و بعد انگار که ترکیب من و شهرام همچنان براش یه شوخی باشه گفت:
-باورم نمیشه شما دوتا اینهمه مدت مارو مضحکه ی دست خودتون کرده باشین
شهرام که همچنان دست منو سفت گرفته بود و لحظه ای رهام نمیکرد پرسید:
-من دخترتونو میخوام مستانه خانم.چه ویژگی و خصلتی دارم که باعث میشه منو لاقش ندونی!؟
مامان آشکارا از سوال شهرام جاخورد حتی به من من افتاد و گفت:
-من اینطور فکر نمیکنم شهرامجان…
-پس چه دلیلی وجود داره که شمارو ناراحت و مخالف ارتباط ما کرده ؟
مامان بازهم به سکوت افتاد اما بعد انگار که بارزترین ویژگی و دلیل ماجرا در لحظه به سرش خطور کرده باشه جواب داد:
-ژینوس! چه دلیلی محکمتر از وجود ژینوس تو زندگیت شهرام جان!
تو چطور تونستی وقتی با ژینوس بودی این دختر احمق و ساده دل منو به خودت وابسته کنی!؟
شهرام با صراحت گفت:
-چون دوستش داشتم و پشیمون هم نیستم.
این ژینوسی هم که میگین یه ارتباط اجباری بود! یه وصلت ناجور اجباری!
من میخوام که شما مارو حمایت کنین…من شیوا رو خوشبخت میکنم.
روح مادرمو قسم میخورم نزارم آب تو دلش تکون بخوره!
نویسنده عزیز من کاری به بقیه ندارم ولی قدیم کع هر چند روز یک بار پارت میزاشتی پارتت به اندازه 3/4تا پارت معمولی بود و جبران میکرد ولی الان همون الیم ولی پارت رمانات از رمان های بقیه هم کمتر شده
یه فکری به حال ما هم بکن که همش منتظریم
اصن هرچی خوندم یادم رف اون دوتاهم مث ننشون ج.ده وهمه میمالنشون ماهم دیگه ادامه نمیدیم واقن چ چیزآموزشی داش ک ماچشم ووقت وشارژگوشیمونوبردیم الانم ک مسخرمون کرده
دوسان بیاین ازاین ب بدنیایم توسایت همون اول ک سرچ میکنیم اگه پارت جدیداومدسایتوبازکنیدتابراش دیگه پول نیوفته فک کنه نویسنده شاخیه همه میمیرن واسه رمانش
من این همه پارت طولانی رو کجای دلم بزارم اخه؟
چطور بخونمشون؟😐
نویسنده واقعا میترسم برات
مطمئنی دستات گچ نشدن از بس نوشتی؟
این همه پارت طولانی رو کجای دلم بزارم؟
چطور بخونمشون؟😐
بعد ننش از خداشه شهرام بگیرتش رو کله قبول میکنه ولی رهام میگه نه بحث ابروم وسطه جم کن بساطتو بعد از اونور ژینوس میاد چصناله میکنه میگه من حاملم بعد حدود شیش ماه طول میکشه عن اونو جم کنن بعد شیوا بعد کلی قهر و کصخل بازی دوباره دوس میشه با شهرام و همینطوری پیش میره گایز…من پیشگویه خوبیم:)
حقققققق
یعنی من بعد دو هفته اومدم اندازه دوتا پارت هم نیس😶
من دیگ این رمان نمیخونم عنشو در آورده 😐 اصلا یادم رف چی بود چی شد از بس دو خطی و یه هفته ای خوندمش
انصاف نیست بعد یه هفته انتظار بیایم قسم و آیه خوردن شهرام رو بخونیم
ما خواننده ها هیچ ولی خودت خسته نشدی با این قلم ضعیف و کندتت واسه نوشتن این به اصطلاح رمان
عشقم چ خسته ایی؟وقتی پول درمیاره کیف میکنه ازمابیکارایی ک میایم توسایت ورمانشومیخونیم
بخش قسم خوردن شهرام گذشت تا ماجرای بعد بدرود😂💔… سه روز:(
فشار چیه ببین دارم میرقصم🗿🤝
نویسنده عزیز رمانت قشنگه میشه یه کوچولو هم از داستان شیدا بزاری
دوستان کسی میدونه ادامه رمان دختر نسبتا بد رو ازکجا باید پیدا کرد ؟
مگه ادامه داره؟
میگم از شیدا خبری نیس اون چیشد پس
خیلی کمههههه😭😭😭😭
تاثیرگذار بود
وووییییی ک چقدر نویسندمونننننن زحمت میکشششه. نویسنده ببین اگه مرغ هم بشی قد قد کنی من رماننننتتتتووووو نمممیییخخخخرررررمممممم ففففههههممممیییییدددددیییییی؟؟؟؟
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣حقققق