رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 4

1
(1)

 

زهرا که متوجه یهویی گرفته شدنم شد ،
با تعجب به سمتم چرخید

– چیزی شده نازی ؟؟

دستی به شال روی سرم کشیدم و بی
حوصله از سرم بیرون کشیدمش

– نه !!

جلوتر از اون وارد خونه شدم
که دنبالم راه افتاد و قبل از اینکه وارد
سالن جایی که گُل بانو و گندم هست
بشیم بازوم رو گرفت و سمت خودش
برم گردوند

– وایسا ببینم بگو چه مرگته ؟؟

از اینکه اینطوری نگرانم بود و
کوچیکترین حرکاتمم زیر نظر داشت
لبخندی روی لبم نشست

– هیچیم نیست فقط یه خورده خسته ام
فقط همین

با نگرانی دستم رو گرفت

– مطمعن باشم ؟؟

سمتش خم شدم و گونه اش رو پر سر و
صدا بوسیدم زهرا برای من زیادی خواهر
بود

– آره قلب خواهر ، مطمعن باش

– خوب خداروشکر بریم ببینیم این
دونفر دارن چیکار میکنن که خونه رو
روی سرشون گذاشتن

صدای خنده های بلند گندم خونه رو
برداشته بود با کنجکاوی وارد سالن
شدیم که با دیدن گندمی که توی
آغوش گُل بانو جای گرفته و غش غش
میخندید لبخندم بزرگتر شد

گُل بانو با دیدنمون دست از قلقلک دادن
گندم برداشت

– سلام خوبی مادر ؟؟

دستم به سمت باز کردن دکمه های
مانتوم رفت
زیادی احساس خستگی میکردم

– شکر بد نیستم

– بیا اینجا پیشم بشین تا زهرا شام رو
آماده کنه بیاره

کنارش جای گرفتم
که زهرا شاکی دست به کمر جلومون
ایستاد و طبق معمول با حسودی گفت :

– میبینم که باز نازی رو دیدی منو
فراموش کردی

سرمو روی شونه گُل بانو گذاشتم و
درحالیکه عطر تنش رو عمیق نفس
میکشیدم با شیطنت خطاب بهش گفتم :

– حسود هرگز نیاسود

با لب و لوچه آویزون نگاه ازمون گرفت
و گفت :

-اصلا هیچی نخواستم باشه سفت
همدیگه رو بچسبید

نگاهش رو به گندم دوخت و با لبخند
اضافه کرد :

– گندمم برای من ، بیا پیشم ببینم
وروجک خالههه

با دو به سمتش رفت که دستش
رو گرفت و همراه خودش به سمت
آشپزخونه برد

خیره مسیر رفتنشون بودم که با صدای
گُل بانو و چیزی که گفت به خودم اومدم

– نمیخوای بهش بگی باباش کیه؟؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

30 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خاتون
خاتون
1 سال قبل

واقعا وقت تلف کردنه اون از فصل اول با پایان مزخرف این هم فصل دوم

یوکابد
یوکابد
1 سال قبل

چرا امروز پارت نزاشتین؟؟؟

Zahra
1 سال قبل

اصلا نزارین دیگه این چیه بعد چند روزم هنوز پارت نداده:/

...
...
1 سال قبل

امروزم پارت نیست؟

شان
شان
1 سال قبل

زنک به بچه چی بگه ؟ بگه آره بابات این بود من اون بودم بعد این و اون باهم مشکل داشتن اینتی کردن اونتی کردن ( با گویش غلیظ مازندرانی ) ولکن خاخر ولکننن

منم
منم
پاسخ به  شان
1 سال قبل

😂😂😂😂😂😂

مهشید
مهشید
1 سال قبل

بزارین ی چی بگم:
تا چن هفته دیگ خونه بی بی هستین ولی انقد طولش میده ک ب کیک خوردن هم نمیرسیم

H_k
H_k
1 سال قبل

هدفت از نوشتن نویسنده جان ؟ انشا بنویسی بیشتر ع اینه!😐تورو هرکی می‌پرستی یا صب کن کل فصل تموم شع بع بده یا پارتاتو زیاد کن ی ۱۰دیقه بیشتر وقت بزاری چی میشع؟😐

یوکابد
یوکابد
1 سال قبل

خیلیییی کم بود
چیه این؟!

سمانه بلوطی
سمانه بلوطی
1 سال قبل

بگو به نویسنده بیاد تا دستاشو ماساژ بدم شاید دلش به رحم اومد بیشتر نوشت

...
...
1 سال قبل

پارت نداریم؟؟

Eli
Eli
1 سال قبل

هووی فاطمع ب نویسندع اصلی بگو یکم پارتا شو بیشتر بدع این دو خط چیع

سحر
سحر
1 سال قبل

ببخشید فاطمه جون… پارت گذاری فصل دو به چه شکله؟ یا روز در میون یا هر روز؟؟!

lonely
lonely
1 سال قبل

خوبه ولی پارتاش کمه😑

شیرازی
شیرازی
1 سال قبل

نویسنده خدایی رو چ حسابی مسخرمون میکنی خونت خراب بادوتا کلمه ی پارت میسازی هی رو گافات چشم ببندیم این پارت بندیت رو کجای دلمون بذاریم.. دست ب قلمت بدنیست فقط حواست جمع نیس کلی گاف میدی. پارتبندی افتضاح هم باعث بدبینی خواننده میشه.. توجه کن. فاطمه جان برسون ب گوش ناشنوای نویسنده 🌹

یاسی
1 سال قبل

حیف روزگار
فاطی جون شما نمیتونی خودت پارتارو بزاری؟
اون نویسنده ول کن بابا
و با عشق تقدیم به نویسنده:💀😡🤜

Helma
Helma
1 سال قبل

خب دوستان تا بیست پارته آینده همینجا خونه بی بی هستیم وسایل ضرورتونو امیدوارم برداشته باشین چون فعلا جایی نمیریم😑😂

Sam
Sam
1 سال قبل

دیگه نازی بره پیش آراد که هنوز گندم کوچیک
🙃😕دیگه اگه بزرگ بشه میشه مثل بقیه رمان یا فیلم ها 🙄

Roya
1 سال قبل

من جای نویسنده دستم درد گرفته

negar
negar
1 سال قبل

پارتاش کمه

یاسی
پاسخ به  negar
1 سال قبل

تازه به این نتیجه رسیدی گل جان🥸

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط یاسی
ریحان
ریحان
1 سال قبل

یعنی خاک نویسنده حتی به کیک خوردن هم نرسید😕

دسته‌ها

30
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x