رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 7

1
(1)

 

_ این چند ساله هرررچی پشتم حرف زدید
هیچی نگفتم و تحمل کردم ولی این
بار دیگه با دفعه های قبل فرق داره
بحث دخترم درمیونه اگه یه بار دیگه
بشنوم یکیتون پشتم یه کلمه حرف زده
چاقو رو برمیدارم زبونشو از حلقومش میکشم بیرون پاره اش میکنم فهمیدید یاااااا نه؟؟؟؟؟؟

همه زنایی که دورم جمع شده بودن
خشکشون زده بود و جرات نمیکردن یه
کلمه حرف بزنن

سمیه مسئول کارگاه سمتم اومد و با
اخمای درهمی گفت :

_جریان این سر صداها چیه نازی ؟؟!

پوزخند صداداری زدم و با اشاره ای به
سارا گفتم :

_از ایشون بپرس که مفتش من شده

سمت سارا رفت

_نازی چی میگه سارا ؟؟

سارایی که حالا با ترس نگاهم میکرد
نگاه ازم دزدید و گفت :

_هیچی !!

_هه بار دیگه غلط اضافی ازت نبینم
وگرنه قول نمیدم اینطوری آروم بمونم

خم شدم و گندمی که یک بند گریه
میکرد رو به آغوش کشیدم

_آروم باش مامان تموم شد

دستاش رو محکم دور گردنم حلقه کرده
و با ترس سرش رو به سینه ام چسبونده
بود

همه این سالها آروم بودم و سعی کردم
زندگی پر از آرامشی برای گندم محیا
کنم ولی اینطوری که پیدا بود اونا
نمیخواستن بزارن من راحت باشم و
کاری به کارشون نداشته باشم

همین که میخواستم از جمعشون فاصله
بگیرم صدای پچ پچاشون بالا گرفت

ایستادم و با خشمی که درونم زبونه
میکشید به سمتشون برگشتم که همگی
خفه خون گرفتن و توی سکوت خیره ام
شدن

_بار آخره که دارم بهتون میگم پا روی
دُمم نزارید و تهدیدم رو جدی بگیرید
چون اصلا به نفعتون نیست

تا حالا این روی من رو ندیده بودن
پس ناباور و با ترس خیرم شده و پلکم
نمیزدن

بی اهمیت بهشون وارد حیاط شدم و
با عجله سمت روشویی رفتم و شروع
کردم به شستن صورت گریون گندمم

_قربونت برم عزیزدل مامان گریه نکن نفسم

میون گریه هاش بریده بریده گفت :

_ما…ما

_جانه ماما گریه نکن درد اون چشمای خوشگلت به جونم

اشک گوله گوله از چشماش سرازیر شده
بود و قلبم رو تیکه پاره میکرد بغلش
کردم و اینقدر تکونش دادم و در گوشش
حرفای آرامشبخش زدم

که بالاخره خوابش برد
اونم چه خوابی … مدام توی خواب
تکون میخورد و میپرید

دیدن این حالت هاش داشت داغونم
میکرد
و تمرکزی روی کارم نداشتم که سمیه
عصبی سمتم اومد میدونستم باز
میخواد بداخلاق بازی دربیاره و
بازخواستم کنه

طبق انتظارم با تمسخر گفت :

_میگم میخوای امروز رو اصلا کار نکن

اشاره ای به گندم کردم

_مگه نمیبینی حالش خوب نیست ؟؟

دست به کمر شاکی جلوم ایستاد

_مگه ما ازت خواستیم بچتو سر
کار بیاری ؟؟ اصلا بگو جای بچه
اینجاست ؟؟

_میدونی که کسی رو ندارم تا ازش
مراقبت کنه

بی وجدان گفت :

_این دیگه به من مربوط نیست !!

عصبی نگاهش کردم

حیف که به این پول برای پس انداز و
آینده گندم احتیاج داشتم وگرنه همین
الان از اینجا میرفتم

لعنتی مقصر خودم بودم که هیچی از
پولایی که گاوصندوق عباس نجم
دزدیده بودم رو نداشتم یعنی بیشترش
رو که داده بودم نَیِرهه برای درمان خاله
طلعت

بقیه اش هم که توی حسابی بودن و
تموم چند باری که از آراد جدا شدم و بی
خرجی مونده بودم مجبور شدم خرج
کنم

فقط ازشون چند تیکه طلا مونده بود
که برای گندم کنار گذاشته بودم و الانم
پیشم نبودن ، بودن هم نمیتونستم
خرجشون کنم چون اونا برای آینده گندم
بودن

پس برای گذروندن زندگی خودم و
دخترم مجبور بودم توی این خراب شده
کار کنم تا مبادا یه وقت دستم به کار
خلاف بره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Sahar
Sahar
1 سال قبل

فصل اول هس

...
...
1 سال قبل

مرسی ممنون ♥️🙏

...
...
1 سال قبل

از کجا خوندی بگو ما هم بخونیم لطفااااا 🙏

ریحانه
ریحانه
1 سال قبل

میشه آدرس سایت یا کانال رو بدی
لطفا

...
...
1 سال قبل

مگه نه اینکه از اول مهر پارت داشتیم پ کو🥺

Fat_me_h__
Fat_me_h__
1 سال قبل

نازی چقدر ناز شده😂😂😂
الان خدایی این همون دختره که چاقو گذاشت زیر گلو آراد؟😂😂
آرادم کوجایییی بیا زنت دلبری شدی واسه خودش😂😂

Mehrima
Mehrima
پاسخ به  Fat_me_h__
1 سال قبل

والا گل گفتی😂😂😂اراد کجاس هیی

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  Mehrima
1 سال قبل

مث اینکه نازی جون آب ندیده بود وگرنه آب بار خوبیه 😂 

Mehrima
Mehrima
پاسخ به  Mehrima
1 سال قبل

نگووو خدا نکنح من عاشق ارادم هستم😐😂

خضری
خضری
1 سال قبل

سلام پارت هشت کی میاد من تا پارت هفت خوندم پس بقیه ش کو

شیرازی
شیرازی
1 سال قبل

اصلا آراد کیه منکه یادم رفته بکل جریانو

Fat_me_h__
Fat_me_h__
پاسخ به  شیرازی
1 سال قبل

آراد شوهر نازیه که استادش بود اولش به عنوان معشوقه میخواستش بعد عاشقش شد بعدش فهمید نازی واسه انتقام گرفتن بهش نزدیک شده باهاش بد رفتاری کرد نازیم بدون اینکه بش بگه حامله اس در رفت😂

عسل
عسل
1 سال قبل

50 پارت فصل اول رو خوندم فهمیدم آراد بی عرصه است و بی دست و پا اصلا نمیدونه چطوری مشکلاتش رو حل کنه!اصلا بزرگ نشده!از طرفی رمان بسیار چرت تر شد یعنی یک مرد نمیدونه تو جامعه حقش رو بگیره؟!نمیتونه با وکیل مشورت کنه؟ نمیتونه از کار خلاف پدرش فاصله بگیره؟از اون بدتر نویسنده واقعا ارزشی واسه مخاطب قائل نیست مثل فیلم ترکیه نکنید پر محتوا و تاثیرگذار بنویسید🍁
امیدوارم فصل دوم به معنای واقعی فوق العاده باشه⭐

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

مطمعن هستین نویسنده زنده هست چن سال دیگ میخای بزارییی؟

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
1 سال قبل

بچه ها نویسنده باید پارت بده ک فاطمه بزاره

Sahar
Sahar
1 سال قبل

چی میشه اگه زودتر پارت بزارین آخه؟😐

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

پس کو پارت 8؟

ریحانه
ریحانه
1 سال قبل

نویسنده عزیز لطفا از آراد هم بزار

ریحانه
ریحانه
1 سال قبل

آراد با اون دختره ازدواج کرده 😃 احتمالا

...
...
پاسخ به  ریحانه
1 سال قبل

فک نکنم کسی دوست داشته باشه
ببین چقدر منفی خوردی 😂

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

اراد روبزارید دیگ همش نازی نازی

حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
1 سال قبل

لطفا دیگه ملت رو نزار تو خماری پارت😊

حدیث گودرزی
حدیث گودرزی
1 سال قبل

آراد بیاد بیاد هیجان انگیز میشه

🫠anisa
🫠anisa
1 سال قبل

پس کی اراد میاد بابا نازی پیر شد دیگع 😐 😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط 🫠anisa

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x