رمان قایم موشک پارت 12

0
(0)

 

 

مطمئنم صدام وحشتناک گرفته.

تک سرفه‌ای می‌زنم تا صدام باز شه.

با صدایی آروم جواب می‌دم:

 

– حرف می‌زنیم باهم… تو خوبی؟

 

پوزخند می‌زنه.

خب دمش هم گرم که نکشید زیر گوشم.

جلوی کافه نگه می‌دارم و از ماشین پیاده می‌شم.

پریسا هم پشت سرم میاد.

صاحب کافه ما رو می‌شناسه بس همیشه اینجا پلاس بودیم.

با خوش رویی سمت میز همیشگیمون هدایتمون می‌کنه.

 

– از این طرف بفرمایید زوج افسانه‌ای…

 

من فقط سرمو بیشتر پایین می‌ندازم و پریسا بلندتر نیشخند می‌زنه.

 

پشت میز می‌شینم و پریسا هم روبه‌روم می‌شینه‌.

 

– نمی‌خوای روزه سکوتت رو بشکنی امیر؟

 

نگاهم رو می‌دزدم و با منوی روی میز بازی می کنم.

چرخی به چشماش می‌ده و دستم رو می‌گیره.

از موضع قدرتش کناره می‌گیره.

اینبار ملایم تر و با گلایه می گه:

 

– نمی‌خوای بگی چی شده که یه دفعه از پشت تلفن زنگ می زنی می‌گی همچی تمومه؟ من کاری کردم؟

 

مردمک چشم لرزونم رو بهش می دوزم.

دوست دارم مثل بچه ها بغلش کنم و زار بزنم بزنم.

آب دهنمو صدادار قورت می‌دم.

 

 

 

دهنمو مثل ماهی بیرون افتاده از آب چندبار باز و بسته می‌کنم.

سرش رو توی صورتم خم می‌کنه و چشمای منتظرش رو بهم می‌دوزه.

 

– نمی‌خوای جوابمو بدی؟

 

چشممو می‌بندم و ب نفس عمیقی، یه ضرب می‌گم:

 

– من ازدواج کردم!

 

دستش که روی دستمه، به دو ثانیه نمی‌کشه یخ می‌کنه.

وا رفته به صندلیش تکیه می‌ده‌.

ناباور تک خنده‌ای می‌زنه.

 

– اصلا شوخی قشنگی نیست امیر…

 

لب خشکمو با زبون تر می‌کنم.

 

– کاش شوخی بود…

 

اشکاش شروع به باریدن می‌کنه.

دستمو سمت صورتش دراز می‌کنم.

هنوز سخته واسم اشکاشو ببینم.

اما نرسیده‌ی صورتش، دستم خشک می‌شه.

نمی‌تونم…

نمی‌شه…

 

دستمو تو هوا مشت می‌کنم و سرم رو پایین می‌ندازم‌.

با صدای لروزن می‌گه:

 

– اصلاً معنی می‌ده؟ کی عروسی کردی من نفهمیدم؟

 

 

 

سرم رو بلند می‌کنم و به چشمای عسل اشکیش نگاه می‌کنم.

 

– یهویی شد… ماهم نمی‌خواستیم. خانواده ها اصرار کردن. بعد… خانواده ما سنتین. گفته بودم بهت!

 

ناامید می‌پرسه:

 

– دوستش داری؟

 

بی فکر سرمو به نشونه منفی تکون می‌دم.

 

– نه من اونو دوست دارم، نه اون منو..‌. یه سال فقط باهم همخونه ایم. بعدش طلاق می‌گیریم.

 

سرش رو پایین می‌‌ندازه.

اشکاش بیشتر می‌شه.

 

– اگه… اگه فقط یه ساله… من منتظرت می‌مونم.

 

سریع می‌گم:

 

– پریس من هیچ رابطه‌ای با دیارا ندارم، اما تو این یه سال که اسمش به عنوان زن من تو شناسنامه‌م هست نمی‌تونم با تو هم در ارتباط باشم. این لاشـ*ـی بازیا تو قاموس من نیست!

 

سعی می‌کنه بغضشو کنترل کنه.

سرش رو پایین می‌ندازه و با نفس عمیقی می‌گه:

 

– اوکی… یه سال فکر می‌کنم رفتی خارج از کشور. اصلاً نمی‌بینمت… هر از گاهی فقط به عنوان دوست باهام حرف بزن خب؟

 

 

 

می‌خوام جوابش رو بدم که سنگینی نگاهی رو حس می‌کنم.

سرم رو متعجب می‌چرخونم که با یه جفت چشم آشنای غرق خون چشم تو چشم می‌شم.

 

لیوان آب روی میز رو یه نفس سر می‌کشم.

یادم می‌ره به پریسا چیزی بگم.

فقط مبهوت پامی‌شم و می‌رم سر میزی که دیارا نشسته؛ می‌شینم.

 

– اینجا چیکار ‌می‌کنی؟

 

نگاه خیره‌ش رو از من برمی‌داره و به پریسا می‌دوزه.

با لبخند حرص‌درآرش، واسه پریسا دست تکون می‌ده.

 

با لحن بیخیالی که فقط من می‌دونم پشتش داره تو ذهنش قیمه قیمه‌م می‌کنه؛ می‌گه:

 

– دوست دخترته؟

 

اصلاً دلم نمی‌خواد وسط کافی‌شاپی که یه عمر آزگار اومدم و رئیسش منو میشناسه اون رگ سلیطه‌ش گل کنه.

 

دستشو می‌کشم.

 

– این داستان داره… بیا بریم واست توضیح می‌دم.

 

اصلاً انگار نه انگار با این دختره وزه هستم.

با همون لبخند رو مخش، بلند می‌شه و یه صندلی کنار میز پریسا می‌ذاره.

پریسا هم فقط با دهن باز نگاهش می‌کنه.

 

سریع پشت سرش می‌رم قبل از اینکه آبروریزی‌ای دربیاره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهناز
مهناز
1 سال قبل

عالی فقط زود تر بزارید

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x