رمان قایم موشک پارت 17

5
(1)

 

 

نفس عمیقی می‌کشه و ترسناک می‌غره:

 

– من یه پوستی از تو بکنم… تازه اولشه…

 

لبخند دندون نمایی می‌زنم:

 

– آرزو برجوانان عیب نیست زیبارو… خدا رو چه دیدی؟ شاید خوابشو دیدی.

 

با خونسردی و آرامشی طوفانی سر تکون می‌ده:

 

– می‌گم بهت به امید خدا… ده روز باهام تو یه اتاقی. یه بلایی سرت بیارم به غلط کردن بیفتی. حالا ببین!

 

 

ماشین از فرودگاه می‌برتمون هتل.

دیارا با بی رحمی تمام، همه ساک و چمدون ها رو می‌ندازه گردن من.

و هی به این فکر می‌کنم که ساک هاش رو وسط فرودگاه، توی ماشین، کف هتل جا بذارم؛ اما خب تف سر بالاس…

بعد دهن خودمو سرویس می‌کنه تا بیارمش.

 

کارت الکترونیکی اتاق رو می‌گیریم و وارد می‌شیم.

 

دیارا با لبخند وسط اتاق می‌ایسته و به کاناپه‌ی گوشه‌ی اتاق اشاره می‌زنه.

 

– معرفی می‌کنم تختِ امیر، امیر… امیر، تختِ امیر.

 

نیشخند می‌زنم.

 

– همون آرزو و جوانان و این صحبتا دیگه…

 

توی اتاقی که تختخواب هست می‌ره و درحالی ک جلو چشمای بهت زده‌م در رو قفل می‌کنه می‌گه:

 

– آینه پشت سرته بِیب… می‌تونی جلوش واستی و با خودت تکرار کنی صحبتاتو…

 

 

 

(دیارا)

 

بشقاب چینی رو روبروی گارسون میگیرم.

مرد نیم نگاهی به بشقاب می‌ندازه و جدی درخواستم رو رد می‌کنه.

 

– خانوم هرکی یه سهمیه غذا داره و شما همین الان سهمتو گرفتی!

 

با چشم گربه‌ای بهش زل می‌زنم و معصومانه می‌گم:

 

– اون آقا رو می‌بینی اونجا نشسته؟

 

با سر به امیر که مثلا خودشو برام گرفته و روی صندلی بیرون رستوران هتل نشسته، اشاره می‌زنم.

 

– که چی؟

 

با بغض مصنوعی ادامه می‌دم:

 

– اون شوهرمه. یه پا نداره! پای مصنوعیشو یادش رفته بیاره حالا خجالت می‌کشه خودش بیاد غذاشو بگیره.

 

مرد متاثر از چرت و پرتام و متاسف از پای قلم شده‌ی امیر، بشقاب رو تا خرخره پر می‌کنه و با پشیمونی می‌گه:

 

– ببخشید خانوم بد برخورد کردم… آخه ما اجازه نداریم به هرکس بیشتر از سهمیه غذا بدیم.

 

لبخند متواضعی می‌زنم.

 

– خواهش می‌کنم… بالاخره شما که خبر نداشتی شوهر من معلول ذهنی جسمیه.

 

 

 

مرد سرش رو پایین می‌ندازه و من با کیفی کوک دوتا بشقاب پر رو می‌برم سر میز و تنهایی می‌شینم تا جایی که حالت تهوع بگیرم می‌خورم.

از یه طرف خیالم راحته امیر مثلا باهام قهر کرده و گفته:

 

– تا وقتی توی جلاد تو رستورانی من پامو اون تو نمی‌ذارم!

 

و از طرفی هم خوشحالم که از تهران تا اینجا یه چیکه آب هم نخورده و کم کم داره از گشنگی تلف می‌شه.

مورد آخر هم که مایه مباهات روح و جسممه، اینه که سهمشو خوردم و تا شب دیگه چیزی از جانب هتل گیرش نمیاد.

 

با خباثت بهش زل می‌زنم و زیر لب زمزمه می‌کنم:

 

– حالا باید سر خر رو کج کنی بری بگردی ببینی کجا نهار گیرت میاد گلِ من.

 

از رستوران بیرون می‌رم‌.

امیر با دیدن من کله‌ش رو می‌چرخونه و از جاش بلند می‌شه.

فقط برا اینکه دوباره حرصش رو از اتاق خواب مصادره شده بیان کنه می‌گه:

 

– از خون سگ حروم ترت!

 

پوزخندی به خیال خوشش می‌زنم.

بلند صرفاً جهت بیشتر سوزوندنش می‌گم:

 

– اگه گارسون ازت پرسید چرا پا درآوردی بگو پا مصنوعیمو پیدا کردم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سوگل
سوگل
1 سال قبل

سلام چرا پارت نمیزارین این رمان کاپل شدس شما فقط باید تایپ کنید بزارین چرا اینجوری میکنین هفته ای دوتا پارت میزارین که این هفته نزاشتین

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x