رمان قایم موشک پارت 5

4
(1)

 

سرشو می‌چرخونه و چشمای خمارشو بهم می‌دوزه.

 

– من الان دقیقاً چه غلطی می‌تونم بکنم؟

 

بی اختیار چشمام تر می‌شه.

راست می‌گه.

هیچ کاری از دست هیچ کدوممون برنمیاد.

یعنی کلاً توی خانواده‌مون، روی حرف بزرگ تر ها نمی‌شد حرف زد.

واسه همینم بود که هم من می‌ترسیدم نامزدی رو بهم بزنم هم امیر…

یعنی فقط باید از آسمون امداد غیبی می‌رسید عقد بهم بخوره.

 

– حاج آقا اومدن.

 

بدنم لرز می‌افته.

دامن لباس سفیدم رو توی دستم مشت می‌کنم.

واقعاً احساس بی پناه بودن دارم.

عاقد که میاد و به زبون خودش یه حال و احوال مجلسی و قلنبه سلنبه انجام می‌ده.

من تمام جونم یخ می‌کنه.

 

یه لحظه احساس می‌کنم مشت یخ کرده‌م گرم می‌شه.

نگاهم به دست امیر می‌افته که روی مشتم نشسته.

یکم آروم می‌شم.

 

عاقد بعد از کلی مقدمه چینی، شروع به خوندن خطبه می‌کنه:

 

– قال رسول الله. النکاح السُنَتی فَمَن رَغِبَ عَن سُنتی…

 

از یه جایی به بعد دیگه گوشم نمی‌شنوه‌. فقط یه سوت ممتد مغزمو پر می‌کنه.

 

 

 

مثل خواب زده ها به دهن حاج آقا خیره می‌شم و همچنان چیزی نمی‌شنوم…

با ضربه‌ی آرنج امیر به پهلوم، انگار دوباره برمی‌گردم به تنظیمات کارخانه‌.

صداها واضح می‌شه و من سنگینی نگاه همه رو روی خودم حس می‌کنم.

 

معذب خودمو به امیر نزدیک می‌کنم.

اون که کاملاً فهمیده من تو باغ نیستم، زیر گوشم می‌غره:

 

– باید بگی قَبِلتُ!

 

صدای لرزونم بلند می‌شه:

 

– قَ… قَب… قَبِلتُ.

 

صدای نفس راحت مامانم به گوشم می‌رسه و بی اختیار اشکام راه می‌گیرن.

ناراحتم.

خیلی بیشتر از هروقت دیگه.

صدای گرفته‌ی امیر هم برای گفتن اون واژه‌ای که حتی معنیش هم درست و حسابی نمی‌دونم، بلند می‌شه.

 

من گریه‌م یه لحظه هم بند نمیاد و هرلحظه صدام بلندتر می‌شه که امیر خودشو نزدیکم می‌کنه و زیر گوشم می‌گه:

 

– اینطوری گریه نکن هرکی ندونه فکر می‌کنه یه دل سیر زدمت. به گریه کردن باشه، من الان باید خون گریه کنم!

 

آب بینیمو بالا می‌کشم و قبل از اینکه حرفی بزنم، زندایی میاد بغلم می‌کنه.

زیر گوشم می گه:

 

– عروس نازم. اشک نریز من دلم می‌گیره‌. از فردا که انشالله مراسم عروسی تموم شه، تو و امیر برید سر خونه و زندگیتون، خونه‌تون کلاً با مادر اینا یه کوچه و با ما دوتا کوچه فاصله داره. به غربت که شوهر نکردی گریه می‌کنی دختر!

 

 

 

توی دلم می‌گم:

 

– زهی خیال باطل زندایی! کاش به غربت شوهر کرده بودم ولی اینطوری نه!

 

صدای نیشخند امیر به گوشم می‌خوره.

زندایی فکر می‌کنه داره به عروس نازک نارنجیش می‌خنده.

 

زیر گوشم می‌گه:

 

– ببین پسرم الان فکرش گرفته چطور با این نازنازی خانم کنار بیام که ناراحت نشه. بخند یکم…

 

ولی من مطمئنم امیر داره به خیال خوش مامانش پوزخند می‌زنه‌.

آب بینیم رو بالا می‌کشم و مصنوعی لبخند می‌زنم.

می‌گم:

 

– چشم. می‌خندم‌…

 

و توی دلم معنیش می‌کنم:

 

– دست از سرم بردارید!

 

مطمئنم امیر هم حال منو داره.

ولی با بدبختی تا آخر مراسم مثل مترسک سر جالیز کنار هم می‌شینیم.

و خفه می‌شیم…

 

دکمه‌ی کتش رو شل می‌کنه و به پشتی مبل تکیه می‌ده.

آروم بهم می‌گه:

 

– تا کی این مراسما ادامه داره؟

 

 

 

سرمو به نشونه‌ی ندونستن تکون می‌دم.

امیر می ناله:

 

– فردا باید بیام دنبالت ببرمت آرایشگاه؟ جدی جدی فردا عروسیه؟

 

با چشمای پر از اشک نگاهش می‌کنم. می‌فهمه منتظر یه تلنگرم تا بلند بلند گریه کنم.

بهونه دستم نمی‌ده.

بحث رو عوض می‌کنه:

 

– دیگه گهیه که خوردیم! نگران نباش… یه طوری از پسش برمیایم.

 

گیج نگاهش می‌کنم.

 

– چطوری می‌خوای از پس ازدواج بربیای؟ چطوری می‌خوای درستش کنی؟

 

متفکر نگاهم می‌کنه و آب دهنش رو قورت می‌ده.

 

– یه راه کاری دارم…

 

منتظر بهش خیره می‌شم.

 

– بگو راه کارت رو.

 

حس می‌کنم معذبه‌. من و من می‌کنه تا حرفش رو بزنه:

 

– یه راهی هست… که بعد از اینکه ازم جدا شدی شناسنامه‌ت هم سفید بشه.

 

چشمام برق می‌زنه. با هیجان خودمو نزدیکش می‌کنم و می‌پرسم:

 

– چه راهی؟ بگو دیگه جونم دراومد!

 

نگاهشو می‌دزده.

می‌گه:

 

– این که… من… یعنی ما…

 

نفسش رو کلافه فوت می‌کنه و حرفش رو می‌خوره:

 

– ولش کن. فردا بهت می‌گم. الان نمی‌شه. نمی‌تونم!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Same
Same
1 سال قبل

پارت بعدی کو

اتاق فرمان
اتاق فرمان
1 سال قبل

آخیش پس امیرم یه مخی داره خیالم راحت شد که فهمید نباید غلط آصافه کنه

Fateme
Fateme
1 سال قبل

معلوم نیست چی تو ذهن مریضشه که نمیگه😂

نوشین
نوشین
پاسخ به  Fateme
1 سال قبل

وقتی دختری ک ازدواج کنه باکره بمونه بعد از طلاق میتونه اسم شوهرش رو پاک کنه از شناسنامه ش

Fateme
Fateme
پاسخ به  نوشین
1 سال قبل

اهان ممنون

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x