7 دیدگاه

رمان مانلی پارت 26

4.1
(9)

#پارت_26

 

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

باربد که کمی حالش جا آمده بود به صندلی تکیه داد و نفس نفس زنان گلویش را صاف کرد.

 

صدایش گرفته و خشدار بود و به‌سختی حرف می‌زد.

_خوب شدم چیزی نیست!

 

داریوش با همان اخم‌های درهم که نگرانی چشمانش را پوشش می‌داد نگاهش کرد.

_اون برگه چی بود که به‌خاطرش نظم کلاس منو به‌هم زدین؟

 

سریع خم شدم و برگه را برداشتم.

 

کثیفی خیسی و تف باربد را به جان خریدم و آن را میان دستانم کاملا له کردم.

 

نزدیک بود به‌خاطر پنهان کردن این برگه تا مرز خفه شدن برود و دلم نمی‌آمد تلاشش ناکام باقی بماند.

_چیزی نیست استاد یادگاریه!

 

دستش را به سمتم دراز کرد.

_پس بده من نگهش دارم.

 

لب‌هایم را به‌هم فشردم و با چندش کاغذ خیس و مچاله‌ای را که به کف دستم چسبیده بود میان دستان بزرگ و مردانه‌ی داریوش قرار دادم.

 

چیزی از تصویر مشخص نبود و نمی‌دانم داریوش به چه نیتی کاغذ را از دستم ربوده بود!

 

باربد با کف دستش گلویش را مالید و چشم غره‌ای به من رفت که چشمانم گرد شد.

 

با آمدن نوید داریوش سری برای بچه‌ها تکان داد.

_زنگ تفریح تموم شد برگردیم سر بقیه‌ی درس.

 

بچه‌ها ناله‌ای کردند و به رو به خیره شدند.

 

باربد لیوان آب را از دست نوید گرفت و آن را یه سره سر کشید.

 

داریوش عصبی‌تر از قبل شروع به درس دادن کرد و من نگاه زیر چشمی‌ام را به باربد دوختم.

_خوبی باربد؟

 

با صدایی که به زور در می‌آمد گفت: به لطف مشاوره‌های کارآمد شما…

 

ابروهایم بالا پرید ولی با دیدن نگاه پر شماتت داریوش دهانم را بستم.

 

تا وقتی کلاس به پایان برسد مهمان نگاه‌های پرخنده‌ی بقیه و چشم غره‌های داریوش بودیم.

 

به محض خسته نباشید گفتن داریوش هردو همزمان آخیشی گفتیم که باعث شد صدایمان در کلاس بپیچید!

 

نوید به آرامی به پیشانی‌اش کوبید و داریوش با ابرویی بالا رفته به سمتمان چرخید.

_مثل این که خیلی بهتون بد گذشته. نه؟

ببخشید مصدع اوقات شدم!

 

لب‌هایم را به‌هم فشردم و سرم را پایین انداختم.

 

با باربد سر لج افتاده بود و این وسط من هم محکوم به سوختن بودم.

 

باربد همان‌طور که از جا بلند می‌شد کوله را روی دوشش انداخت و جواب داد: خواهش می‌کنم. بالاخره پیش میاد دیگه استاد!

 

داریوش دست به سینه و پر اخم خیره‌اش شد.

 

کوله‌ام را برداشتم و به آرامی خودم را از باربد دور کردم تا مورد خشم و غضب داریوش قرار نگیرم.

 

هردو از طایفه متین‌ها بودیم و آدم فروشی در خونمان بود!

 

داریوش نگاه خیره‌اش را از باربد برداشت و برگه‌های روی میز را جمع کرد.

_این که برای بار سوم بخوای یه درسی رو بیفتی دیگه نمی‌شه اسمش رو سرنوشت گذاشت. این یه انتخابه!‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌•𝗚𝗢𝗜𝗡•࿐l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الی
الی
7 ماه قبل

الان باربد دوست داره دختر باشه یا دوست داره با پسرا را..بطه داشته باشه ؟
هیچ متوجه نشدم

بانو
بانو
9 ماه قبل

رمان خیلی خوبه ولی به نظرم قلم شما خیلی کنده آخه یه کلاس یا یه مهمونی انقد نباید طول بکشه …

انقد یه جارو یا یه ماجرا رو کش میدین آدم اصل قضیه یادش میره…پارت گذاریتونم خیلی کمه..با احترام فقط نظرم و گفتم

میمَم
میمَم
پاسخ به  neda
9 ماه قبل

فحشش زششششتتتتت فخش زشتتت تترررررر
فحش سانسورییییی

بانو
بانو
پاسخ به  neda
9 ماه قبل

نه قشنگم چرا فحش آخه رمانتو دوست دارم اینارو گفتم به دل نگیر

Viana
Viana
9 ماه قبل

خیلی عالیه

. .........Aramesh
. .........Aramesh
9 ماه قبل

مرسیییی
ننه ندا فقط میشه یکم زیادش کنی🥺

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x