4 دیدگاه

رمان مانلی پارت 27

4.1
(9)

#پارت_27

 

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

باربد با رنگی پریده سریع به سمتم برگشت و با ندیدن من پشت سرش چشمانش گرد شد.

 

دور تا دور کلاس را گشت و با دیدن من کنار بقیه دانشجوها که درحال خندیدن به او بودند اعتماد به نفسش نابود شد و با چشمانش برایم خط و نشان کشید.

_شما استاد فوق‌العاده‌ای هستید انشالله که دیگه از این اتفاقا نمیفته. با اجازه استاد!

 

وقتی فهمیدم به ماله کشی افتاده سریع به بچه‌ها اشاره زدم از کلاس خارج شوند.

 

درحال خارج شدن از کلاس بودیم که صدای داریوش بلند شد.

_جناب متین شما بمونید کارتون دارم.

 

باربد نگاه التماس آمیزی به صورتم انداخت که وجدانم را پشت گوش انداختم و سریع به سمت در به راه افتادم.

 

طاقت افتادن این درس برای بار سوم و شنیدن سرزنش مامان زهره را نداشتم!

 

ولش می‌کردی مانند کودکان دبستانی به دانشگاه می‌آمد و پیگیر وضعیت نمراتم می‌شد!

 

همین که از کلاس خارج شدیم نوید و شیما و وحید و ریحان به سمتم آمدند.

 

وحید چپ چپی نگاهم کرد.

_خیلی آدم فروشی مانلی اون طفل معصوم رو اون تو با استاد شوکتی تنها گذاشتی خودت در رفتی؟

 

شانه‌ای بالا انداختم.

_اون طفل معصوم می‌تونست جلوی زبونش رو بگیره. من که نباید به‌پای اون بسوزم!

 

نوید سرش را به حالت تایید تکان داد.

_راست می‌گه تقصیر مانلی چیه این بیچاره هم کلی به‌خاطر باربد سرزنش نشد.

 

کیف را روی شانه‌ام جا به جا کردم.

_من به‌خاطر باربد کلیه‌م رو هم میدم. بذار هرچه‌قدر می‌خوان سرزنشم کنن ولی نمی‌تونم برای بار سوم یه درس رو بیفتم چون مامانم همون کلیه‌م رو در میاره میندازه سگ بخوره!

وقتشه که باربد بزرگ بشه و خودش با مشکلاتش کنار بیاد همیشه که من نیستم!

 

شیما چپ چپی نگاهم کرد.

_یه جوری حرف می‌زنه انگار خودش خیلی عاقل‌تر از باربده توروخدا تو دیگه ادای بچه خوبا رو در نیار که نصف بدبختیای باربد زیر سر خودته!

 

ریحان به آرامی خندید.

_ای بابا چیکارشون دارید؟ اصلا بدون اینا یونی خوش نمی‌گذره که من نصف انگیزه‌م از اومدن به دانشگاه دیدن احمق بازیای این دوتا خل و چله!

 

چپ چپی نگاهش کردم که نوید با خنده گفت: بگو ببینم روی کاغذ چی بود که باربد قورتش داد؟

 

دستی به صورتم کشیدم و به دیوار تکیه دادم.

_کاریکاتور استاد شوکتی!

 

صدای خنده‌شان بالا رفت و وحید سرش را به دوطرف تکان داد.

_حق داشت بخدا منم ترجیح می‌دادم بمیرم تا اون نقاشی به دست استاد شوکتی بیفته!

 

شانه‌‌ای بالا انداختم و به در کلاس خیره شدم.

 

هدفم از بیرون آمدن از کلاس تنها گذاشتن آن دو با یکدیگر بود.

 

می‌دانستم هردو مغرور و خودخواه هستند و هرکدامشان عاشق حرف خودش است.

 

ولی صورت نگران داریوش و نگاه‌های خیره‌ای که به بهانه‌ی عصبانیت به باربد می‌انداخت باعث شد حس کنم آن‌ها در این لحظات انفجار احساسی نیاز به کمی خلوت دارند.

 

کاش باربد جفتک انداختن را کنار می‌گذاشت و کمی منطقی با هم حرف می‌زند.

_از بچه‌های دیگه کیا امروز میان دربند؟

 

وحید بی‌حوصله به اطراف نگاه کرد.

_مسعود و سیامک و ساجده!

فکر کنم اونا تا الان رفته باشن ما این‌جا معطل باربد خان موندیم.

 

خواستم بگویم آن‌ها زودتر بروند که در کلاس باز شد و باربد با قدم‌هایی بلند بیرون آمد.‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌•𝗚𝗢𝗜𝗡•࿐l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آسمان
آسمان
9 ماه قبل

موضوعاتی مثل همجنسگرایی نباید به همین راحتی گفته بشن و ساده از روشون گذشت اینجور میشه که همه جریانات منفی عادی سازی میشن و روز به روز خرابتر میشه اوضاع، این رمان رو دیگه نمیخونم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
9 ماه قبل

ندایی عالیه رمانت عشقم😍😘
فقط یکم بیشتر کن خیلی کمه

میمَم
میمَم
پاسخ به  . .........Aramesh
9 ماه قبل

وااای تورو خدا بس کنین دیگه!
هعی هر پارت هر پارت…صد بار بدبخت گفت نویسنده این رمان خودش نیست و نویسنده اصلی دیر به دیر و کوتاه پارت میده!چیکار کنه؟! بره از تو حلق نویسنده پارت بکشه بیرون؟!
نخون یه پارت یه پارت بزار یهو سه چهارتاشو باهم بخون…
ای بابا اعصاب نمیزارین برا آدم

. .........Aramesh
. .........Aramesh
پاسخ به  میمَم
9 ماه قبل

اوا بیا منو بکش
ندایییی ببخشید من فکر میکردم خودت نویسنده هستی

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x