7 دیدگاه

رمان مانلی پارت 3

4.6
(10)

#پارت_3

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

نگاهی به پشت سرش انداخت.

_این‌طور به‌نظر می‌رسه.

 

چند لحظه خیره نگاهم کرد.

 

تیزی چشمان تیره‌اش موجب شد سریع نگاهم را بردارم.

_باز هم که اسمارتیز شدی!

می‌خوای بقیه واسه‌ت دست بگیرن؟ چرا زودتر نرفتی بالا صورتت رو تمیز کنی؟

 

لبم را تر کردم و قدمی به سوی در برداشتم.

_لازم نیست واسه چنین چیز کوچیکی توبیخم کنید پسر عمه خونه که شلوغ بشه کسی با من کاری نداره!

 

تکیه‌اش را از چارچوب در برداشت و کل ورودی را اشغال کرد.

 

در همان فاصله‌ی کم به چشمان تیره و اخم‌های کمرنگش خیره شدم.

_توبیخت می‌کنم چون لزومی نداره کسی تورو توی این وضعیت وقتی رنگی رنگی شدی ببینه کوچولو…

 

نگاهش گرم و سنگین بودم آنقدر که دلم می‌خواست به کناری هلش بدهم و فرار کنم.

 

ولی نه زورش را داشتم و نه جرئتش را…

 

میان افکارم غوطه‌ور بودم که دستش را بی‌هوا بالا آورد.

 

ترسيده کمی خودم را عقب کشیدم.

مکث کرد و اخم‌هایش کمی از هم باز شد.

 

دوباره دستش را جلو آورد و با پشت انگشت اشاره‌اش به آرامی روی بینی‌ام کشید.

 

نفسم حبس شد و ماتم برد!

 

بهت زده از ترس و حیرت سرجایم باقی ماندم.

 

گرمای نوازشگر دستش روی بینی کوچکم سرعت خون در شریان قلبی‌ام بالا برد.

_مگه با صورتت کوزه‌ها رو رنگ میزنی شلخته خانم؟

 

قدیم‌ترها همیشه موهایم را با دست‌هایش به‌هم می‌ریخت. یا گونه‌های گردم را بین انگشتانش می‌فشرد ولی هيچوقت لمس نوازش گونه‌ای از این مرد دریافت نکرده بودم!

 

دستش را که عقب کشید لبخند کمرنگی روی لب‌هایش نقش بسته بود.

_حالا می‌تونی نفس بکشی مانلی!

 

انگار که منتظر شنیدن همین حرف بودم بی‌هوا نفس عمیقی کشیدم که باعث پررنگ تر شدن لبخندش شد.

 

نگاه جست و جو گرم را سریع دور تا دور باغ چرخاندم تا کسی این صحنه را ندیده باشد.

 

بیشتر از هرکسی از دایی زیادی مذهبی و سنتی‌ام می‌ترسیدم.

 

کسی که بعد از مرگ پدر مجبورمان کرده بود در باغِ عمارتش خانه‌ای نقلی بسازیم تا خواهر بیوه و خواهر زاده‌های یتیمش تا همیشه زیر سایه‌ی او زندگی کنند.

_لطفا… اجازه بده برم.

 

صدای لرزانم موجب شد موجی از تعجب درون نگاهش شکل بگیرد.

 

با چشم‌هایی متفکر و جدی قدمی به عقب برداشت.

 

‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
. .........Aramesh
. .........Aramesh
10 ماه قبل

وای ننه عالیه مسی 😘🥰
زود زود پارت بده

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
10 ماه قبل

وایی مرسییی ندایی 😘😘
اشکال نداره که میگم ندایی؟

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

😂😂پس منم میگم ننه😂❤❤

میمَم
میمَم
10 ماه قبل

باه باه ببین کی از خواب پا شده اومده پارت گذاشته!!!

میمَم
میمَم
پاسخ به  neda
10 ماه قبل

چطوری؟!

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x