5 دیدگاه

رمان مانلی پارت 5

4.3
(16)

#پارت_5

•┄┄┄┄┄┅•🦋•┅┄┄┄┄┄•

 

نریمان به آرامی خندید.

_دقیقا به‌خاطر همین در نزدم.

 

عمه چپ چپی نگاهش کرد.

_هی من هیچی نمی‌گم حیا رو قی کرده یه‌ذره بچه… نامی کجاست؟

 

نریمان نگاهی به عقب انداخت و من آب دهانم را با صدا قورت دادم.

_توی باغ داره با تلفن حرف میزنه. گفت کلی کار روی سرش ریخته چرا دستش رو کشیدی و آوردیش؟ من میاوردمت دیگه.

 

عمه پشت چشمی برایش نازک کرد.

_من جونم رو دست تو یکی نمیدم بچه.

نامی هم بذار دو روز از اون خونه و شرکت دل بکنه بیاد بیرون یه بادی به سرش بخوره!

 

روی مبل تک نفره نشستم و نفس راحتی کشیدم.

 

کاش اجازه می‌دادند در راه همان خانه و شرکت فکستنی‌اش دفن شود تا این که به اینجا بیاید و با نگاه‌های تیزش گوشت تن آدم را آب کند!

_مانلی مادر؟ بیا آشپرخونه کمک من!

 

نگاهم به سوی فرشته چرخید که سریع دست‌هایش را بالا برد.

_تورو صدا زد.

 

لب‌هایم را به‌هم فشردم و به سمت آشپزخانه به راه افتادم.

 

به محض این که وارد شدم نیشگون محکمی از بازویم گرفت که صدای جیغ بلندم در خانه پیچید.

 

صدای نگران عمه باعث شد به تمارض ادامه بدهم تا مامان زهره دست از سرم بردارد.

_مانلی عمه؟ چیشد؟

 

با صدای پر بغضی داد زدم: چیزی نیست خوردم زمین عمه.

 

مامان زهره کفگیر در دستش را به سمتم گرفته و حرصی نالید: ذلیل شی بچه چرا جیغ می‌کشی؟ تیر که نخوردی!

واسه من فیلم بازی نکن اینا که برن به حسابت می‌رسم.

 

نگاهی به سرتاپایم انداخته و بدتر از قبل ادامه داد: این کوفتی چیه تنت کردی شبیه کولیا شدی برو عوض کن ببینم.

 

خودم را پشت اوپن پنهان کرده و سینی چای راه میان دستانم گرفتم.

_عوض نمی‌کنم به این قشنگی در ضمن این طیف رنگ نارنجی و لیمویی الان مده!

 

دستش که بالا رفت سریع سینی چای را به سمتش گرفتم.

_ببین چای دستمه بزنی میریزه پایین همه فنجون‌هات می‌شکنه!

هنوز قسطش تموم نشده. پای منم می‌سوزه لکش می‌مونه به قول خودت می‌شم سگ پاسوخته و…

 

با دیدن ساق پای لختم هینی کشید.

_حداقل برو یه جوراب شلواری اون زیر بپوش. داییت ببینه دست می‌ندازه تو اون موهای وزت دور تا دور باغ می‌چرخونتت.

 

همان طور که به سمت در می‌رفتم شانه‌ای بالا انداختم.

_سعی می‌کنم نبینه… همین مونده جلوی اون سیمای میمون جوراب شلواری پام کنم.

 

اهمیتی به غرهایش ندادم و با سینی چای از آشپزخانه بیرون زدم.

 

با دیدن نامی که انگار تازه وارد شده بود چند لحظه مکث کردم و نوک بینی‌ام به خارش افتاد!

 

با قدم‌های بلند اول به سمت عمه رفته و چای را رو به رویش گرفتم.

 

لبخندی زد و با تشکری دستم را رد کرد!

 

چشمی چرخاندم.

 

چرا یادم رفته بود عمه معمولا قهوه می‌نوشد؟

 

نفر بعدی نامی بود همین که سرم را بالا گرفتم با دیدن نگاه خیره‌اش کمی جا خوردم.

اشاره‌ای به سینی زدم.

_بفرمایید چای…

 

‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎

‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌l🦋‌⃤

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 16

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Niki
Niki
11 ماه قبل

مرسی ندایی 🥰💋
این پارت قشنگ بود 😍
نمی دونم چرا مغزم میگه که نریمان و مانلی قرار باهم در اینده ی نزدیک ازدواج کنن !😜

Niki
Niki
پاسخ به  neda
11 ماه قبل

هوراااااا 🎊💃🏻🕺🏻🥳
من که بی نهایت منتظرم 😁😄

𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
𝖌𝖍𝖆𝖟𝖆𝖑
11 ماه قبل

نمیدونم چرا از نریمان خوشم اومده از همین اول
فک کنم شخصیت فانی داشته باشه

Fateme
Fateme
11 ماه قبل

قشنگه(:

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x