7 دیدگاه

رمان مجبوری نفس بکشی، پارت دوم

4.7
(3)

سکوت بینشون پر شد، تصمیم گرفتم برم جلو

-نمیشه یا نمیخوای؟؟چیه که دارید ازم پنهون میکنید؟

شوکه شدن، هول شدن

علی-امم چیزه خب بعدا میگم بهت

نازی-یا همین الان میگی یا دیگه نه من نه تو پسرم

علی-ماماننن

نازی-همین که گفتم

و از آشپزخونه رفت بیرون سعی کردم دوباره اون نقاب ترسناک و سرد و پر از نفرتم اومد روی صورتم،

-خب می‌شنوم

با من من گفت-خ،خ،خ، خوب باید قبل از اینکه بهت بگم بقیه رو هم با خبر کنم

سرد نگاهش کردم و رفت

آخ، بوی عطرش مثل سابق بود. ی صدایی گفت نه نه نه عسل یادت نمی یاد رفتی خونش، با یه دختر بود؟ یادت نمیاد تیشرت علی تن دختره بود؟یادت نمی یاد یا نفهمی؟ به صدایی ام گفت، اما از چشاش میشه خوند غمگین بود

باز اون صداهه گفت خفه شو بابا، یادت نمی یاد چه شبایی کابوس میدی؟

رفتم و یک لیوان آب خوردم تا این بحث تموم شه، طاقت نداشتم گوش بدم بهشون

یک ربع گذشت سپهر صدام زد و رفتم توی سالن

عمو سامان- دخترم واقعا میخوای بفهمی؟

-آره میخوام بفهمم باید بفهمم

سامان-باشه، برید بیرون توی حیاط صحبت هاتونو بکنید فقط عسل جان بعد از شنیدن اینها، سریع بیا پیش خودم باشه؟ باید باهات حرف بزنم ناسلامتی روانشناسم

لبخند زدم-باشه عمو جون

با علی رفتیم توی حیاط و نشستم روی تاب و اونم کنار نشست

چند لحظه ای سکوت بود

-نمی خوای بگی؟

-یادته روزی که اومدی در خونم و اون دختر رو دیدی؟

لرز بدی به تنم وارد شد

-اوهوم

-دختر دوست بابام بود، دوست پسرش میخواست واسه تولدش سوپرایزش کنه از قضا دوس پسرش رفیق صمیمی من بود گفت دوس دخترش رو ببرم خونه تا اون با کیک بیاد منم بردمش و وقتی داشت چایی می‌ریخت چایی روی لباسش میریزه منم ک لباس دخترونه نداشتم پس یکی از تیشرت هامو بهش دادم وقتی تو اومدی داخل، واقعا نمی دونستم چیکار کنم تا فکر بد نکنی اما تو خودت رو دو سال الکی زجر دادی هم من هم خودت، میتونستی به حرف هام گوش کنی نمیتونستی؟ (جلوم زانو زد) عسل من هنوزم دوست دارم هنوزم میخوامت خیلی ام میخوامت

خندیدم-مث سگ داری دروغ میگی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Rahs
Rahs
1 سال قبل

پارت یازده ب بعد رو کی میذارید

ثنا
ثنا
1 سال قبل

😂😂😂😂 قشنگ

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

😍❤
فقط میشه پارتا رو طولانی تر کنی🙃

Mahsa
Mahsa
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

مرسی گلم🙃❤
شما نویسنده دلارای هستین؟

Nahar
Nahar
پاسخ به  Asal_m
1 سال قبل

چ دلیل چرتی بود😐😐😐

حالا بخاطر ی چیز الکی هی دل دل میکردن؟؟😐😐

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x