12 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت 8

3.5
(2)

تو خودش جمع شده بود و ریز گریه میکرد

بسته رو گذاشتم روی میز که متوجه شد و منم درو بستم

لباسامو عوض کردم و دست و صورتم رو شستم و یکم با گوشیم ور رفتم

فکر کنم کارش تا الان تموم شده باشه

درو زدو و وارد شدم لباس عوض شدش نشون میداد کارشو کرده

(مائده)

چرا این مرد نمیرفت؟ رسما میخاست آبم کنه؟

_میشه…. برین؟

_انوقت برای چی؟

خب دلیل داره؟ میخام از خجالت بمیرم نمیخام باشی اییی وایییی

_خج…. خجالت میکشم

خنده ای کرد اولین بار بود خندشو میبینم

نشست روی تخت پشت به من

_اخه چه خجالتی؟ منو تو زن و شوهریم و این یه چیز کاملا طبیعیه که برای هر دختری پیش میاد پس خجالت نکش

دیگه ام نبینم اینطوری کردی من گفتم هرچی نیاز داری بگو اگر نمیومدم میخاستی بهم نگی؟

_ببخشید

_امیدوارم دیگه تکرار نشه، حالا شام خوردی؟

_نه، میل نداشتم

حرصی گفت:

_ اخه ادم تو این وضعیت که بدنش به غذا نیاز داره غذا نمیخوره؟ از دست تو

بلند شد، فکر کنم رفت غذا داغ کنه

(محمد علی)

بلند شدم و غذا براش گرم کردم غذا برای خودمم ریختم حتی غذاش مونده هم باشه خوشمزس

غذا هارو گذاشتم تو بشقاب و بردم پیشش

_خودم… میخورم

میخاستم خودم بهش بدم ولی بوی غذا بدجوری معده ام رو تحریک کرده بود و نذاشت مخالفتی کنم

غذاشو گذاشتم رو پاش و خودم شروع کردم به خوردن

(مائده)

تند تند غذاشو میخورد حتی فرصت نفس کشیدن هم به خودش نمیداد

نمیدونم چرا ولی هر نگاه این مرد قلب من رو میلرزوند بدجوری بهش وابسته شده بودم و نمیدونستم بعد این یک سال باید چکار کنم

_فک کنم اینقدر که با نگاهت منو خوردی جایی برای غذات نزاشته باشی

شوک شده از این حرفش گفتم

_چی؟

_عوض اینکه با نگاهت منو قورت بدی غذاتو بخور

خجل شروع کردم به خورد غذام این مرد خیلی تیز بود اصلا نمیشد چیزی از دیدش پنهون کرد

(محمد علی)

اولین بار بود نگاه خیره دختری اینقدر دستپاچم میکرد که بالاخره طاقتم طاق شد و بهش گفتم

صورتش غرق خجالت شد که حواسم رفت پی اون و غذام پرید تو گلوم

زود بهم اب داد که طلبکار گفتم:

_ببین چشم زدی

متعجب گفت:

_اخ اخ من مقصرم؟ شما یه ذره امان نمیدی انوقت مقصر منم؟

راست میگفت اینقدر تند تند خوردم اینطوری شد ولی حق به جانب ایستادم

_خیلی خوب غذاتو بخور

غذاشو خورد و سینی رو بردم اشپزخونه و باز رفتم پیشش

تختش بزرگ بود و دو نفر جا میشدن، کنارش دراز کشیدم که دستپاچه شد

اروم از پشت بغلش گرفتم:

_اروم بگیر بچه جان بزار دردت اروم شه

_نه… خوبم….. نیازی نیست

کلافه از کش مکش هامون گفتم:

_توروخدا اینقدر چونه نزن بخدا کاریت ندارم

چون با لحن تشرگونه ای گفتم ساکت شد و اروم گرفت

اینم پارت عیدی از طرف من به شما😊♥

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
11 ماه قبل

پارت جدیدش کو؟

✞ΛƬΣПΛ✞
عضو
11 ماه قبل

عالی بید

Nazi
Nazi
11 ماه قبل

تا اینجا عالییی بود نویسنده
دمت✨💜

Yas
Yas
11 ماه قبل

قربونت بشم با این پارت عیدیت😍
ولی دوپارت قبلی کو🥺🥺🥺

Yas
Yas
11 ماه قبل

آقااااا پارت ۶ و ۷ کو چرا یکدفعه پارت ۸ شد؟

Fateme
Fateme
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

پارت شیش و هفت نیست

Yas
Yas
پاسخ به  Fateme
11 ماه قبل

چرا چرا هست بدون عکسه همین صفحه رو برو بالا بین رماناس که عکس دارن
نغمه دل ۶

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط Yas
Yas
Yas
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

رفتم رفتم دیدم دیدم🤓🤓🤓

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x