29 دیدگاه

رمان نغمه دل پارت31

3.5
(4)

 

ترمز زد رو ماشین ترسیده گفت:

_یا خدا چیشد مائده؟

دستمو سمت لواشک فروشی بردم و گفتم:

_من از اونا میخام

گیج گفت:

_چی؟

_لواشک

تازه فهمید داستان از چیه و نفس اسوده ای کشید

_بخاطر این داشتی به کشتن میدادیمون؟

_علی خب هوس کردم بدو بخر

_اونا کثیفن بزار یه جا بهداشتی باشه برات میخرم

_اما من همونو میخام

_مائده میگم کثیفه عهه

چشامو گربه شرک کردم و زل زدم بهش

_محمد علی جونم

_مائده اونطوری نگام نکن دیدی که خانم دکتر گفت تحریمم یکاری نکن کار دستمون بدما

_پس برو بخر باور کن تا بحال یه چیزو اینقدرر نخاسته بودم

با حالت با مزه ای گفت:

_حتی منو؟

_اره

نمیدونم چجوری اون کلمه پرید از دهنم بیرون که محمد علی اخماش رفت تو هم و سریع از ماشین پیاده شد و فرصت هر حرفی رو ازم گرفت

با اخم یه مشما بزرگ تو دستش ماشینو باز کرد و مشما رو انداخت بغلم

_بفرما بخور یه موقع خاسته ات تموم نشه

_محمدعلی

_مائده اصلا حوصله ندارم

حرفی نزدم و بغض کرده نشستم حتی اشتهامم رفت نمیدونم چرا ولی از وقتی حامله شده بودم نسبت به همه چی حساس تر شده بودم

کنار خونه نگه داشت و بدون خدافظی پیادم کرد و من با بغض رفتم خونه و لعنت به خودم فرستادم که اون کلمه از دهنم پرید

(محمدعلی)

نمیدونم چرا ولی از اینکه اون یه چیزیو به من ترجیح بده دیوانم میکنه

نمیتونستم باور کنم که لواشک ارزشش از من بالا تر بوده باشه

میدونستم همه اینا بخاطر ویار حاملگیشه و طبیعیه ولی اصلا تحملش رو نداشتم، یعنی تا نه ماهگی قرار بود همه چیو به من ترجیح بده؟ میدونستم خیلی الکی دلشو شکوندم و پشیمون بودم از رفتارم ولی کار از کار گذشته بود

نمیدونم اون محمد علی پخته و صبوری که همه ازش حرف میزدن کجا رفته تو این چند وقت

وقتی رسیدم شرکت و در اتاقمو باز کردم یه بختک چسبید بهم و ماچ و بوسه

_داداش تبریک میگم بالاخره به ارزوم رسوندیم

_اهه بسه دیگه توف مالیم کردی

_خاک تو سرت لیاقت محبت نداری

کتمو اویزون کردم و گفتم:

_برای چی ارزوی تو؟

_به نظرت یه داداش چی میخاد جز خوشبختی برادرش؟ تو زندگیت کنار مائده هیچی کم نداشتی جز یه بچه که خدا بهت داد

لبخندی به اینهمه مشتی بودنش زدم و مردونه بغلش کردم

رضا برای من رفیق نبود برادرم بود که تو بدترین شرایط کنارم بود رفیقم بود داداشم بود تو بغلم بود که باز شیرین عقل شد

_عشقم بد عادتم میکنی ها

زود ازش فاصله گرفتم

_بلند شو خودتو جمع کن

رفتیم سراغ کارا و تا ساعت۹:۳٠

میدونستم ناراحته چون هرچی بهش زنگ زدم جوابمو نداد

رفتم براش با هزار بدبختی تمر هندی اونموقع شب جور کردم چون فعلا میلیش به چیزای ترش میرفت و به قول خودش خیلی میخادشون حتی بیشتر از من

کلیدو انداختم و درو باز کردم

_سلام اقا خسته نباشین

_سلام ممنون دارین میرین؟

_بله، مریم بانو و مائده منتظرتونن

چشام گرد شد مامانم این موقع شب اینجا چکار داشت؟

_مامان برای چی؟

_مائده حالش بد بود اومدن

ترسیده گفتم:

_چیشده؟ چرا منو خبر نکردین؟

_اتفاقی نیفتاده فقد یکم ناراحته

پس بگو مامان برای چی اینجاس

خدا بدادم برسه

_سلام مادر، سلام وروجم

_سلام و زهرمار

چشام شد اندازه گوجه سبز این مادر من بود که جلوی عروسش اینطوری صحبت میکرد؟

_مامان

_تو نمیفهمی حاملس و این چیزا طبیعیه؟

_حالا به مامان من خبر میدی وروجک؟

مادرم سریع گفت:

_نه خیر این بچه هیچی نمیگه که تو ازش سو استفاده میکنی ماهگل بهم گفت

پس بگو چرا هردفعه که بهم زنگ میزد از همه چی باخبر بود

_مامان ببخشید کافیه دیگه

کشیدتم توی راهرو و گفت:

_یکم مراعات کن حاملس کسی رو جز تو نداره تو ام اگر بخای اذیتش کنی چیزی ازش باقی نمیمونه

درد دلم بیشتر شد از اینکه مائدم احساس میکنه تنهاس

_چشم ببخشید

_بخدا یه بار دیگ اذیتش کنی میبرمش پیش خودم و نمیزارم ببینیش

چون میدونست نقطه ضعفم مائده س اینو میگفت

_چشم مادر بسه لطفا

_منم میرم

_کجا؟

_اومدم گوش تورو بپیچونم برم در ضمن شبم یکم زودتر بیای بد نیس

_چشم مریم بانو برسونمت؟

_نه خیر نجمی اومده برو پیش زنت

_باشه پس خدافظ

مادرو راهی کردم و رفتم سمت مائده

_خب خب اتیش پاره حالا با من قهر میکنی؟

با بغض گفت:

_اره قهرم چون متوجه نیستی من حاملم و وقتی هوس چیزی رو میکنم بخاطرش جونمم میدم ولی تو فکر کردی ارزشت پایین تر از لواشکاس

تو تنها کس منی مگه میشه ارزشت پایین باشه؟ پدر بچمی تنها کسی که تو این دنیای بی رحم برام باقی مونده تویی اونوقت تو با من قهر میکنی؟ ندیدی دکتر گفت نیاز به مراقبت دارم؟ حالا تو هی اذیتم کن تا سر زایمان….

دهنشو گرفتم تا ادامش نده و با غیظ گفتم:

_دستمو بر میدارم ادامه اون جمله رو بگی پشت دست تو دهنته فهمیدی؟

سر تکون داد و تا دستمو بر داشتم زد زیر گریه

کلافه از این حجم گریه که نمیدونم از کجا میاورد گفتم:

_ببخشید حالا چرا هی گریه میکنی؟

_دست خودم نیست دکتر گفت بخاطر هورمونامه

خندیدم، خدا بدادمون برسه با این چیزایی که تو این چند وقت از مائده دیدم چند وقت دیگه کارتون خواب نشم خیلی خوبت

گوشیم زنگ خورد وکیلم بود

_سلام اقای شمس خسته نباشید

_سلام اقای سلیمی کارا جور شد؟

_بله خوشبختانه کارا راست و ریست شد و تا هفته دیگه میتونین برای امضای طلاق تشریف ببرین دادگاه

_ممنون از زحمات شما خدانگهدار

_چی گفت؟

_مژدگونی بده بلای جون

_چیشده؟

_هفته دیگه اسم زهره از شناسنامم پاک میشه و جاشو میده به تو

_یعنی طلاق میگیرین؟

_اره

جیغ کشید وااایی خدااا

بازم زد زیر گریه

_عی بابا ایندفعه گریه ت سر چیه؟

_اشک شوقه

_پدر مارو در اوردی یه بار شوق یه بار غصه پاشو بریم شام بخوریم بچم قندش افتاد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

29 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بانو
بانو
11 ماه قبل

کی پارت میزاری دختر😬😬

ArEs
ArEs
11 ماه قبل

سلام بیب . از قلمت مشخصه اولین رمانت هست درسته ؟ یا چی؟

Maedeh
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

گوبخور

Maedeh
11 ماه قبل

من بودم طلاق میگرفتممممممممم😐🔪

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

الان تو عمو شدی؟🤣🤣🤣🤣 آیییی خداااا🤣🤣🤣🤣🤣

Maedeh
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

ادا میزنم نصفت میکنما عمو و کوفت اینو از کی یاد گرفتی؟هن؟؟؟؟🔪همینی ک هست از فردا همینم نی گرللل

Yas
Yas
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

تو گرل رو از کجا یاد گرفتی؟😂

Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

از تو گرل

Yas
Yas
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

واقعا هنوز یادته؟🙄😳😂

Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

اره گرل

Maedeh
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

گمشو از جلو چشام مرسی

Yas
Yas
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

برایچی؟😂😂😂

Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

برا من اخم و تخم کنه؟سر لواشککک

Yas
Yas
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

🤣🤣🤣🤣پس اگه جای من بودی ۱۰ بار ا
جدا شده بودی نمیدونی چقدر دعوام میکنه که آتاشغالو نخور

آخرین ویرایش 11 ماه قبل توسط Yas
Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

ببین من میخورم بعدش ی کاری میکنم بگه غلط کردم😐

Yas
Yas
11 ماه قبل

آیییی قشنگ مائده رو درک میکنماااااا یعنی اون لحظه فقط آدم چشمش لواشک و آلپچه رو میبنه🙃
جالبیش اینجاست هیچی تومعده ات نمیمونه همش برمیگردونی و حالت بده ولی وقتی لواشک میخوری حالت توپ توپه😂😂😂

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

سلام آجی جونم منم دلم برات تنگ شده بود🥺
بودم فدات شم تقریبا سعی میکردم زیر پارتا برات کامنت بزارم
علی منو یا علی خودت؟ خدایا چه علی تو علی شد😂

Yas
Yas
پاسخ به  Eda
11 ماه قبل

خو آجی بنظرت زورت به علی میرسه فدات🤣🤣🤣 مگر اینکه گازش بگیری در غیر اینصورت من حریفش نشدم توهم حریفش نمیشی

Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

تو بدش به من خودم درستش میکنم گرل!

Yas
Yas
پاسخ به  Maedeh
11 ماه قبل

نه آجی گناه داره غلط خورد قول میده پسر خوبی باشه نکشش🥺😂

Maedeh
پاسخ به  Yas
11 ماه قبل

نه کلا پرو شده بدش ب من🔪

دسته‌ها

29
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x