(راوی)
هرچه صدایش کرد جوابی دریافت نکرد
به اورژانس زنگ زد تمام مدت استرس نبود رفیقش عین خوره به جانش افتاده بود
به بیمارستان که رسیدند دکتر گفت هرچه زودتر باید عمل بشه
تنها کاری که میتوانست انجام دهد این بود که به مائده زنگ بزند
باید او اینجا بود در کنار شوهرش
در دوراهی زنگ زدن و نزدن بود که گوشی اش زنگ خورد مائده بود و مجبور بود جواب بده
_الو
_ سلام اقا رضا خوبین خبری نشد؟
_ع… علی
_علی چی؟
نمیتوانست یگوید رفیقش، برادرش، مرحم دردانش روی تخت بیمارستان در حال جان کندن است
_علی… تو اتاق عمله
مائده جیغ زد
_چییی؟
_مائده خودتو زود برسون توروخدا
جانی در بدنش نمانده بود
به زور لباسی به تن کرد و ساک کوچکش را برداشت گریه کنان بدون اینکه به بی بی بگوید چه شده رفت به سمت ترمینال
اوتوبوس یک ساعت دیگر حرکت میکرد و طاقت نداشت صبوری به خرج دهد
مجبورا تاکسی شخصی که مردی دندان گرد بود کرایه کند
(مائده)
علی من رو تخت بیمارستان بود، برای چی؟ چه اتفاقی افتاده در نبودم؟
راننده با غر با سرعت میرفت
وقتی رسیدم حتی صبر نکردم بقیه پولمو بگیرم و رفتم داخل بیمارستان
نفس نفس زنان به منشی گفتم:
_سلام محمد علی شمس اینجا اوردن کدوم بخشه؟
_بخش مغز و اعصاب
وا رفتم، علی چش شده بود که تو بخش مغز و اعصاب بود؟
وقتی رسیدم دیدم رضا دست به سر نشسته
_چیشده؟ علی کجاست؟
سرشو بالا گرفت
_سلام زنداداش بیا بشین رنگ به رخسار نداری
_کجاس؟
_تو اتاق عمله نترس
بغضم ترکید
_علی من چش شده هان؟ چرا اینجاست؟ اونکه خوب بود
_نمیدونم بخدا منم تازه فهمیدم
_چیو؟
تا اومد جواب بده دکتر اومد
_چیشد دکتر؟
_وضعیت بیمار وخیمه رفته تو کما امکان مرگ نباتی بالاس و سطح هوشیاری پایینه
جیغ زدم
_نههههههه
احساس کردم خون با فشار به سرم هجوم و اورد و سیاهی مطلق
چشمامو که وا کردم رو تخت بودم و سرم به دست
سرم هنوز گیج میرفت بلند شدم و سرمو از تو دستم کشیدم بی توجه به سوزش و خون روی دستم خاستم بلند بشم
_خانوم اروم باشین این حجم استرس برای جنین ضرر داره دستتونم داره خون میاد
بچم؟!
پدر بچه م رو تخت بیمارستان اونوقت من به فکر بچم باشم؟
رضا اومد داخل
_ابجی یه دقه اروم باش بشین
_میخام ببینمش
_نمیشه
جیغ زدم
_گفتم میخام ببینمش
پرستار هشدار داد
_ارومتر چخبره
_باشه باشه بزار دستتو پانسمان کنه داره خون میاد
پرستار بهم لباس مخصوص داد و گفت فقد پنج دیقه وقت دارم برای دیدن شوهرم
_علی؟
_……
_چرا نمیگی بهم جانم؟ چرا بازم با عشق نگاهم نمیکنی؟
اشکام گوله گوله میومد پایین دست خودم نبود
دکتر: دو میلی گرم زود
_علی بیدار شو توروخدا
دکترا دست از شوک زدن برداشت و دکتر رو به پرستار گفت نیازی نیست امپولو بزنی
پرستار دست نگه داشت
_چرا امپولو نمیزنین؟ دیگه نیازی نیست نه؟ خوب شد؟
رو به رضا که مات مونده بود گفتم:
_حتما نیازی نیست بخاطر همین نزدن دیگه اره؟
رفتم سمت علی
_عشقم؟ بیدار شو خاهش میکنم
داشتن وسایلو ازش میکشیدن
رضا اومد و دستمو گرفت
_ابجی بیا بریم
جیغ زدم
_کجااا بریممم هاان؟ میگم علی خوب شد بیا نگاش کن، فقط یکم خسته س نیم ساعت دیکه بیدار میشه مطمئنم
داشتن به زور میبردنم بیرون
هرچقدر علیو صدا زدم جوابمو نداد
زیر پام خالی شد و افتادم
(شش ماه بعد)
_خیلی باید مراقب باشی مائده، امکان زایمان زودرس بالاس
_چشم دکتر حواسم هست
_قرصای قلبتو درست مصرف میکنی؟
_بله خانم دکتر
_بازم هشدار میدم، استرس، کار زیاد حتی پیاده روی ساده هم براتون سمه
_چشم حواسم هست خانم دکتر
_هفته بعد بازم بیا چکاپ مراقب خورد و خوراکتم باش
رفتم بیرون از مطب دکتر که بی بی زنگ زد
_جانم بی بی؟
_رفتی دکتر مادر؟
_بله الان اومدم بیرون
_بچها سالم بودن؟
_بله مادرجون سالمن هردو
_خب خداروشکر یه اژانس بگیر و بیا
_چشم
با شکمی که از خودم جلو تر میرفت ماشین گرفتم و رفتم خونه
وقتی پیاده شدم دیدم اقا محسن بغل خونمونه و تا منو دید اومد سمتم
_سلام مائده خانم خوبین؟
_سلام ممنون
خیلی مرد محترم و چشم پاکی بود
_کاری داشتین؟
_والا یه چند وقتی هست میخاستم یه حرفی رو خدمتتون بزنم
_بله بفرمایین
_والا نزدیک شش ماهه همسایه ما هستین منم کم و بیش میسناسین و منم از زندگیتون خبر دارم که همسرتون فوت شدن، میخاستم اگر جسارت نباشه با خانواده بیایم برای امر خیر
مسخ شده نگاهش کردم و سرمو انداختم پایین
_بیخشید
درو باز کردم و سریع رفتم داخل
(دلم برای علی تنگ میشه هعیی🙂🤧)
رمان خیلی خوبیه کاش زودتر پارت هارو بزارب انقدر ما خمار بقیه نباشیم و اینک من تازه وارد این وب شدم کسی میتونه بگ چطور رمانام رو بزارم🙂
متزنزعمطنطنفنلاممزمطفخسعج😐
شتتتتتتتتمائدهازتنهاییبعلیپناهاوردبعدعلیهممردرفتتنهاشگذاشتیاااااااااااا،ایناصلنخوبنیسسسس
درس عبرتی شود برای شماها که به هیچکس تکیه نکنید
افرین🤗
چراعلیمرد😐
نبایدمیمرددااااا
اره واقعا حقش نبود🤧😂😂
بچهای گرام فک کنم فردا بتونم پارت بدم
یه پارت خیلیی طولانی میدم که تا اخر خرداد فوشم ندید😐😂
وایییی قربون دستتت ادایییی
ادا جون بزار دیگهههه تروخدا نویسنده دلارای هم نمیزاره شما هم نمیزاری یه تارگت خوب پارتگذاری میشه که اونم روح و روانتو ازت میگیره ای خدا نمیدونم به نتیجه امتحانام فکر کنم یا نتیجه رمانا 😭 😭
حداقل امروز یه پارت عیدی میدادی 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
پارت جدید کی میاد ؟
چرا درست پیامای آدمو تایید نمیکنید من از دیروز تاحالا چندبار پیام دادم هیچکدومشونم بد نبود ولی تایید نشده🥲
یعنی واقعاً مرد ؟؟؟؟
خوب اینشکل خیلی چرت میشه
ولی بنظر من نمرده چون اگه میکرد هیچ وقت از زبونش حرف نمیزد
من قشنگ میفهمم مائده چی میکشه:))خدا ب مثلشون صبر بده
دلم واس این دوتاخون شده خیلی سخته یکیودوس داشته باشی نتونی پیشش باشی
دوتا خون کیان؟
آیلینه میگه دلش
برای علی و مائده دلش خونه
اها چی بگم
محمد علی عادت داره
دور شه و تماشا کنه شاید محمد علی نمرده باشه
داره درد میکشه میخاد برگرده وقتی خوب شد شاید دورادور حواسش به مائده هس،تماشگر خوبیه علی
خواننده های گرام
میدونم چقددد دارین فوشم میدین ولیی بزارین یکم بریم جلوتر مطمئنا روند داستان میوفته رو غلتک
عزیزانی که گفتین این رمان به تقلید هس حرفی برای گفتن ندارم میتونین از رفقا که این رمانو میخونن بپرسین که متوجه شین شخصیت ها واقعیه
من از روی کسی تقلید نکردم🙂🖤
بیب بهشون حق بده که فک کنن تقلیده چون با واقعیت جور نمیاد
قسمتی و تیکه ای هایی از رمانش واقعیته گلی عشق محمدعلی و مائده مریضی محمد جدایی شون اینا واقعیته خب قسمتهایی هم زاییده ذهن نویسنده اس بابا بنده خداهم رمان اولشه مینویسه تلفیقی از واقعیت و تصوره دیگه درک نمیکنم دوستان چرا اینقدر تخریب میکنن اگر از این رمان خوششون نمیاد خو نخونن کسی مجبورشون نکرده ولی اینجوریم دل نشکنن دلشکستن با انتقاد زمین تا آسمون متفاوته🙃
مینویسم تا کمی حال دلم خوب شود
مینویسم تا اتش دلم خاموش شود
مینویسم تا بگویم گرچه دیر اما
این نیز هم بگذر🙃💔خستگی درمان نداره گلم
امیدوارم تهش علی جدی جدی خوب شه
همین بسه
منم 🙂
مایی خودتی؟
خودمم:)
منم فاطمه یاس🥲
شناختم
آحی دوستداشتی بیا گفتینو باهم حرف بزنیم🙃
اینم لینکمه
goftino.com/c/nqblt0
فقط باید کپیش کنی بعد بزنی تو گوگل🙂
میام اجی ولی فعلا گوشی خودم دستم نیست هروقت گرفتم میام
الآنم قایمکی برداشتم ی مامانم وصل شدم سیمکارتمو شکونده گوشیمم گرفته میام عشقم
اللهی بمیرممم برات ان شاءالله همه چیز درست میشه آجی غصه نخور
خدانکنه🙃بعید میدونم درست شه
خدا خیلی وقته منو یادش رفته:)))
این حرفا رو نزن الکیم به خودت انرژی منفی نده من مطمئنم همههههه چی درست میشه بعدم اصلا هم اینطور نیست خدا تورو فراموش نکرده آجی ماییم که خواسته ی دلمونو از خدا نمیخواییم ماییم که با رفتارمون از خدا دور میشیم تو میدونستی سر دعوایی که تو سایت پیش اومد بعدش من چقدر کتک خوردم🥲
به حدی که الان دستم تو گچه بنظرت برم یقه ی کی رو بگیرم برم از خدا شاکی بشم؟ راستشو بخوای اولش از همه شاکی بودم از محمداز خدا از علی اززززز همه بعدش دیدم نباید از هیشکی شاکی باشم همه ی اتفاقایی که پیش اومد تقصیر خودم بودم پس دورت بگردم آدم اول باید با انصاف به قضیه نگاه کنه بعد حکم کنه که خدا منو فراموش کرده🙃
که من مطمئنم خدا بنده هاشو فراموش نمیکنه🙂 فقط ما بلد نیستیم با خدا حرف بزنیم خواسته ی دلمونو بیان کنیم
هعی چرا سر چی
این روزام باهمه خوبوبدیش میگذره امیدتوازدست نده غصه نخورعزیزم ب خودت زمان بده
چی بگم امیدوارم
یعنی نمرده؟؟؟
شاید ن
نویسنده قلمش به شدت ضعیفه و کل رمان رو به جز این پارت به تقلید از رمان زاده ی نور نوشتن، رمان رو خیلی سریع و عجله ای دارن خلاصه می کنن مخصوصا پارت آخر که خیلی الکی نقش اول میمیره نویسنده شدن و رمان نوشتن به همین الکی ها نیست و باید به خواننده ی رمان احترام گذاشت، درست و به موقع پارت گذاری کرد، حتی اینکه دیر به دیر پارت گذاری می کنید رو به تقلید از نویسنده رمان دلارای انجام میدید😐
خب اخه اصن رمان زیاد پیش نرفته برا نتیجه گیری ضعیف یا قوی بودن بعد اینم فکر نکنم پارت اخرش بوده باشه بعدشم همه نویسنده ها از یه جایی شروع کردن دیگه رمان اول که از همون ابتداش قوی نیس تازه این رمان هرچی میره جلوتر داره بهتر میشه
بی انصافیه یکم درمورد پارت گذاری اینجوری بگیم چون تا قبل شروع امتحانات پارت گذاری عالی بود الان خب امتحان دارن همه یکم باید درک کنیم عزیزم🥰
نظر منم همینه
منم با نظرت موافقم غزل
بوس به کلت اجی😘😘
قومونت بشم 😍😍
این دیگه چه رومان مسخره و بی سر و ته ایی برو بابا یک هفته ما رو معطل خودش کرده بچه کوچولو
عزیزم خوشت نمیاد میتونی بقیشو نخونی😘
وای علی کوشته شدددد!
ای باباااااااعلی رو چرا کشتی؟
واقعا مرد؟؟
وای
انتظار نداشتم
فک کنم قصدت کشتن تمام شخصیت ها باشع …..🔪🔪🔪🔪🔪
کرمتو ریختی بلاخره؟😐لباس مشکی هم ندارم بپوشم 😐💔🖤
وای 🤣🤣🤣
عع ننه نداا خوبییی مانلی نمیزاریی براموننن؟🥺
😂😂😂😂😂😂دختری یا پسر اگه دختری بیا من بت بدم😂
نههه مشکی نپوش😐😂😂
واسا پارت بعدی بیاد مائده رو هم که کشتم اونموقع مشکی بپوش🤣🤣🤣🤣
بخدا مائده رو نمیکشم فوش ندین😐
جرعت نداری بکشی 😏
هایییییننم😂😂😂😂😂
جون عمت حالا که رمان اینجوری کردی حداقل امشب یه پارت دیگه بده ملت دق نکن 😐 😐 😐