.
+اون دختره عموی آریا بود
از قدیم مامان بزرگشون اسماشونو روی هم گذاشته بود
من همیشه مخالفت میکردم چون نازی به درد آریا نمیخورد
یه دختر سبک و با هزار قلم ارایش به درد پسر من نمیخورد
اما چون یه نوه ی دختر داشتن جونشون برای نازی در میرفت
آریا هم عقایدش مثل من بود
ازش خوشش نیومد
یه بار آریا پاشد رفت خونهی پدربزرگش اینا و دعوا راه انداخت
پدربزرگش آریا رو خیلی دوست داشت
همیشه هم با حرفاش موافق بود.
وقتی که اریا دعوا راه انداخت پدر بزرگش هم طرف آریا شد
یه دعوای درست و حسابی
بخاطر همین دعوا مادر بزرگش رفت بیمارستان
قلبش درد میکرد و رفته بود توی کما
آریا هم بخاطر اینکه مادر بزرگش رو روی تخت بیمارستان دید مجبور شد نازی رو قبول کنه
بعد ها مثل اینکه آریا توی دوران نامزدیشون از نازی خیانت دیده بود
کلی مدرک جمع کرد و به مادر بزرگش نشون داد
بعدم با خیال راحت نازی رو از خودش روند و اونم با یکی دیگه ازدواج کرد
اخ..آریا..بازم آریا.
+ تو دلت از آریا نرنجه دلوین اون هیچوقت پای دختری رو به زندگیش باز نکرد
اگه هم با نازی میخندید بخاطر این بود که مادر بزرگش همونجا بوده
میخواستم حرف بزنم اما صدای گوشیم بلند شد!
ببخشیدی گفتم و از جام پا شدم و گوشیمو از کیفم در اوردم
اخ خدایا..شماره ی همون خانومه بود
خدایا به امید تویی زیر لب گفتم و کلید سبزو فشردم
_ الو؟!
+ الو سلام خانوم بهداد شناختین؟
_ سلام بله شناختم چیشد؟!
پدر آریا از راه رسید مجبور شدم برم توی محوطه
+ راستش من با همسرم صحبت کردم
اون لحظه ای هم که شما داشتین زنگ میزدین ما داشتیم با هم صحبت میکردیم
_ آها بله..به کجا رسید؟
+ شوهرم راضی نمیشد به زور راضیش کردم
هنوز هم ته دلش ناراضیه اما اگه هرچه سریعتر اینکار انجام بشه برای ما هم آسون تره
_ وااای جدی میگین؟
تو رو خدااا؟
اخ خدایا شکرت
من خیلی ممنونتونم الهی هرچی میخواین از خدا بهتون بده
+ خواهش میکنم..
_ ببخشید ما باید یه قرار با هم بذاریم راجب هزینه ها و پولی که باید به شما بدیم
اگه میشه هر وقت وقتتون آزاد شد بهم خبر بدید یه جلسه بذاریم همدیگه رو ببینیم
+ ما اتفاقا راجب هزینه هاشم صحبت کردیم با همسرم به این نتیجه رسیدیم که پولی دریافت نکنیم
چون ما خودمون پول زیاد داریم و این پول هم به درد ما نمیخوره
این کارو فقط بخاطر عشق انجام میدیم فقط به خاطر حرمت عشق..!
خیلی ازت ممنونم از اینکه اینقدر یاد خدا و ائمه بودی حتما تو زندگی واقعیت هم همینطور هستی ایشالله سلامت باشه کیف کردم اما میشد یه عکس خیلی زیباتر برا دلوین انتخاب میکردی مهربونم من تازه خوندم خوشم اومد و کلا دانشگاه پزشکی خیلی سخته اما کلا درسم وللش آره 🤩🤩🤩🤩🤩
ولی اگه میشه دلوین رو انقدر بچه نشون ندید منون میشم 🙂❤
خیلیییی رمان باحالیه ❤❤❤🤧
فقط اونجاش که ماخودمون زیادپول داریم
انگار زنه می خواسته پولاشون رو به رخ دلوین بکشه 😂😂😂
بچه ها این رمان خیلی قشنگه
دوستان اگه میشه یک رمان عاشقانه ی خیلی قشنگ خوب بهم معرفی کنید که کنار این رمان بخونم،،،،ممنون
سلام عزیزم
رمان های بر دل نشسته،خلسه،گرگها از م.ابهام رمان های عاشقانه ی قشنگین
همشونم کامل توی این سایت وجود دارن
😍خیلی ممنون
رمان های الفبای سکوت،سیاه بازی،گرگ ها(که تو همین سایت هستن)،من سیندرلا نیستم( تو سایت رمان وان)، غرقاب و زحل(تو سایت رمان من)که همشون کامل هستن و از طرفی رمان های افگار(نویسنده:ف.میری)،تو را در گوش خدا آرزو کردم،طهران ۵۵ و شاه بیت که هنوز کامل نیستن و تو تلگرامن به نظرم رمان های قشنگین.البته دروغ چرا بگم،موضوع همه ی این داستانا کلیشه این اما چون نویسنده در نظر من قلم خوبی داشته یا نوشته هاش فضای صمیمی برای من ایجاد و حس خوبی منتقل کرده فکر میکنم قشنگ باشن
یه چیزی رو متوجه نشدم تو پارت های نسبتا زیادی شاهد این بودیم که دلوین آریا رو پس میزد و اونو خائن میدونست. از پارت های اولیه هم دقیقا چیزی به یاد ندارم.الان درواقع تو اون قسمت دلوین از علاقه آریا به خودش خبر داشت و قول و قرار ازدواجی بینشون بود؟(که این کار آریا خیانت حساب میشه البته با توجه به پارت الان،در ظاهر)یا اطلاعی نداشت و هیچ عهدی بینشون نبود؟اگه اینجوری باشه که آریا کار اشتباهی نکرده بود که دلوین به عنوان خیانت در نظر گرفته بود و این همه مدت بچه بازی کرده بود
بله همین طوره کلا موضوع داستانم همینه. همه ی این اتفاقات تقصیر خود دلوینه
👌👌👌
دلوین از علاقه ی اریا خبر نداشت ولی فکر میکنم وقتی که فهمید، از اینکه این همه مدت از علاقش حرفی نزده و باعث شده اون شبای بدی رو بگذرونه ازش متنفر شد
البته این نظر منه
اره دقیقا و اینکه حالا فهمیده آریا دوستش داره ، اون روز که آریا رو با دختره دیده رو خیانت میدونه فک کنم، چون شاید با خودش فکر میکنه که آریا اگه واقعا اون موقع عاشق دلوین بوده پس چرا داشته با اون می خندیده
آهاا بله به این قسمتش فکر نکرده بودم ممنونم از جوابتون🙏
❤️❤️❤️
آها پس ماجرا اینطوریه ممنونم از جوابتون🙏
آخی چه قشنگ 🥺🥺🥺🥺