18 دیدگاه

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۹۳

0
(0)

.

 

 

 

 

+اون دختره عموی آریا بود

از قدیم مامان بزرگشون اسماشونو روی هم گذاشته بود

من همیشه مخالفت میکردم چون نازی به درد آریا نمی‌خورد

یه دختر سبک و با هزار قلم ارایش به درد پسر من نمی‌خورد

اما چون یه نوه ی دختر داشتن جونشون برای نازی در می‌رفت

آریا هم عقایدش مثل من بود

ازش خوشش نیومد

یه بار آریا پاشد رفت خونه‌ی پدربزرگش اینا و دعوا راه انداخت

پدربزرگش آریا رو خیلی دوست داشت

همیشه هم با حرفاش موافق بود.

وقتی که اریا دعوا راه انداخت پدر بزرگش هم طرف آریا شد

یه دعوای درست و حسابی

بخاطر همین دعوا مادر بزرگش رفت بیمارستان

قلبش درد میکرد و رفته بود توی کما

آریا هم بخاطر اینکه مادر بزرگش رو روی تخت بیمارستان دید مجبور شد نازی رو قبول کنه

بعد ها مثل اینکه آریا توی دوران نامزدیشون از نازی خیانت دیده بود

کلی مدرک جمع کرد و به مادر بزرگش نشون داد

بعدم با خیال راحت نازی رو از خودش روند و اونم با یکی دیگه ازدواج کرد

اخ..آریا‌..بازم آریا.‌

+ تو دلت از آریا نرنجه دلوین اون هیچوقت پای دختری رو به زندگیش باز نکرد

اگه هم با نازی میخندید بخاطر این بود که مادر بزرگش همونجا بوده

میخواستم حرف بزنم اما صدای گوشیم بلند شد!

ببخشیدی گفتم و از جام پا شدم و گوشیمو از کیفم در اوردم

اخ خدایا..شماره ی همون خانومه بود

خدایا به امید تویی زیر لب گفتم و کلید سبزو فشردم

_ الو؟!

+ الو سلام خانوم بهداد شناختین؟

_ سلام بله شناختم چیشد؟!

پدر آریا از راه رسید مجبور شدم برم توی محوطه

+ راستش من با همسرم صحبت کردم

اون لحظه ای هم که شما داشتین زنگ میزدین ما داشتیم با هم صحبت میکردیم

_ آها بله..به کجا رسید؟

+ شوهرم راضی نمیشد به زور راضیش کردم

هنوز هم ته دلش ناراضیه اما اگه هرچه سریعتر اینکار انجام بشه برای ما هم آسون تره

_ وااای جدی میگین؟

تو رو خدااا؟

اخ خدایا شکرت

من خیلی ممنونتونم الهی هرچی میخواین از خدا بهتون بده

+ خواهش میکنم..

_ ببخشید ما باید یه قرار با هم بذاریم راجب هزینه ها و پولی که باید به شما بدیم

اگه میشه هر وقت وقتتون آزاد شد بهم خبر بدید یه جلسه بذاریم همدیگه رو ببینیم

+ ما اتفاقا راجب هزینه هاشم صحبت کردیم با همسرم به این نتیجه رسیدیم که پولی دریافت نکنیم

چون ما خودمون پول زیاد داریم و این پول هم به درد ما نمیخوره

این کارو فقط بخاطر عشق انجام میدیم فقط به خاطر حرمت عشق..!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
راحیل
راحیل
8 ماه قبل

خیلی ازت ممنونم از اینکه اینقدر یاد خدا و ائمه بودی حتما تو زندگی واقعیت هم همینطور هستی ایشالله سلامت باشه کیف کردم اما میشد یه عکس خیلی زیباتر برا دلوین انتخاب میکردی مهربونم من تازه خوندم خوشم اومد و کلا دانشگاه پزشکی خیلی سخته اما کلا درسم وللش آره 🤩🤩🤩🤩🤩

Rebecca
Rebecca
1 سال قبل

ولی اگه میشه دلوین رو انقدر بچه نشون ندید منون میشم 🙂❤

Rebecca
Rebecca
1 سال قبل

خیلیییی رمان باحالیه ❤❤❤🤧

کیا
کیا
1 سال قبل

فقط اونجاش که ماخودمون زیادپول داریم

Rebecca
Rebecca
پاسخ به  کیا
1 سال قبل

انگار زنه می خواسته پولاشون رو به رخ دلوین بکشه 😂😂😂

رمان خون
رمان خون
1 سال قبل

بچه ها این رمان خیلی قشنگه
دوستان اگه میشه یک رمان عاشقانه ی خیلی قشنگ خوب بهم معرفی کنید که کنار این رمان بخونم،،،،ممنون

Raha
Raha
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

سلام عزیزم
رمان های بر دل نشسته،خلسه،گرگها از م.ابهام رمان های عاشقانه ی قشنگین
همشونم کامل توی این سایت وجود دارن

رمان خون
رمان خون
پاسخ به  Raha
1 سال قبل

😍خیلی ممنون

برف
برف
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

رمان های الفبای سکوت،سیاه بازی،گرگ ها(که تو همین سایت هستن)،من سیندرلا نیستم( تو سایت رمان وان)، غرقاب و زحل(تو سایت رمان من)که همشون کامل هستن و از طرفی رمان های افگار(نویسنده:ف.میری)،تو را در گوش خدا آرزو کردم،طهران ۵۵ و شاه بیت که هنوز کامل نیستن و تو تلگرامن به نظرم رمان های قشنگین.البته دروغ چرا بگم،موضوع همه ی این داستانا کلیشه این اما چون نویسنده در نظر من قلم خوبی داشته یا نوشته هاش فضای صمیمی برای من ایجاد و حس خوبی منتقل کرده فکر میکنم قشنگ باشن

برف
برف
1 سال قبل

یه چیزی رو متوجه نشدم تو پارت های نسبتا زیادی شاهد این بودیم که دلوین آریا رو پس میزد و اونو خائن میدونست. از پارت های اولیه هم دقیقا چیزی به یاد ندارم.الان درواقع تو اون قسمت دلوین از علاقه آریا به خودش خبر داشت و قول و قرار ازدواجی بینشون بود؟(که این کار آریا خیانت حساب میشه البته با توجه به پارت الان،در ظاهر)یا اطلاعی نداشت و هیچ عهدی بینشون نبود؟اگه اینجوری باشه که آریا کار اشتباهی نکرده بود که دلوین به عنوان خیانت در نظر گرفته بود و این همه مدت بچه بازی کرده بود

رمان خون
رمان خون
پاسخ به  برف
1 سال قبل

بله همین طوره کلا موضوع داستانم همینه. همه ی این اتفاقات تقصیر خود دلوینه

برف
برف
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

👌👌👌

رمان خون
رمان خون
پاسخ به  برف
1 سال قبل

دلوین از علاقه ی اریا خبر نداشت ولی فکر میکنم وقتی که فهمید، از اینکه این همه مدت از علاقش حرفی نزده و باعث شده اون شبای بدی رو بگذرونه ازش متنفر شد
البته این نظر منه

Nothing
Nothing
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

اره دقیقا و اینکه حالا فهمیده آریا دوستش داره ، اون روز که آریا رو با دختره دیده رو خیانت میدونه فک کنم، چون شاید با خودش فکر میکنه که آریا اگه واقعا اون موقع عاشق دلوین بوده پس چرا داشته با اون می خندیده

برف
برف
پاسخ به  Nothing
1 سال قبل

آهاا بله به این قسمتش فکر نکرده بودم ممنونم از جوابتون🙏

Nothing
Nothing
پاسخ به  برف
1 سال قبل

❤️❤️❤️

برف
برف
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

آها پس ماجرا اینطوریه ممنونم از جوابتون🙏

Negar
Negar
1 سال قبل

آخی چه قشنگ 🥺🥺🥺🥺

دسته‌ها

18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x