32 دیدگاه

رمان هم دانشگاهی جان پارت ۹۸(آخر)

3.2
(5)

.

 

 

از رفتن مائده اینا به خونشون که مطمئن شدیم همگی حرکت کردیم به سمت خونه هامون

مبینا هم رفت بچها رو برسونه..

نمیدونم چرا بابا چیزی نمی‌گفت بخاطر اینکه کنار آریا نشستم..

دست داغ آریا که روی دستم قرار می گرفت امونمو می برید

دستای پهن و مردونه اش انقدری داغ بودن که داغی به کل وجودم سرایت میکرد‌..

آریا بجای اینکه منو ببره خونمون به سمت خیابون سی متری رفت..

متعجب نگاهش کردم،که چیزی نگفت

چند دقیقه بعد دستمو محکم فشرد و شروع به صحبت کرد.

+ روزی که خبر عقدتو شنیدم تو حرم امام رضا بودم..از همون خواسته بودم تو رو بهم برگردونه،گفته بودم وقتی مال خودم شدی با هم میایم پا بوسش،الانم برات لباس خریدم،پشت ماشینن،کل دوستات و خانوادت هم پشت سرمون دارن میان که بریم مشهد.

انقد متعجب شده بودم که نمیدونستم چی بگم

مطمئن بودم که چشمام گرد شده.

+ بگو دلوین..هرچی که توی دلته بگو

_ شما که سوپرایزاتو کردی..حالا منم سوپرایزمو بگم؟

+ شما جون بخواه بفرما؟

_ یه کربلا هم افتادی اریا..

منم از آقا خواسته بودم که مال هم شدیم میریم پا بوسش

لبخند شیطونی زد

+ والا هنوز که ماله هم نشدیم اون مال شب عروسیه

خنده ام جمع شد ولی لپام گل انداخت

دنده رو عوض کرد

+ نوکر آقا هم هستم..وقتی عقد کردیم میبرمت..

ایندفعه با لبخندی که از سر رضایت بود نگاهش کردم..

***

بالاخره رسیدیم مشهد

ساعت پنج عصر بود و میخواستیم به سمت حرم بریم

همگی آماده و لباس پوشیده توی لابی هتل منتظر مامان بابای اریا بودیم که اونا هم رسیدن و پیاده حرکت کردیم به سمت آقا..

یه لحظه هم آریا دستمو ول نمی‌کر‌د.

نگاهم که به گنبد طلایی افتاد بغضم گرفت..

نمیدونم از کجا اومد اما چشمامو اشکی کرد و قطره ی اشکی جاری شد

جلوی صحن وایستادیم

+ حالا دیدی اوردمش اقا؟

دستمو گرفت و کمی بالا اورد

+ الان دیگه مال خود خودمه

خنده،بغض،گریه همه چی همراه هم شده بود.

تمام روزهایی که سختی کشیده بودم در کشید و از خاطرم رفت با همین چندتا کلمه.

تنها کلمه ای که تونستم بگم همین بود

«مرسی آقاجان،مرسی»

#پایان

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 0 (0)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

32 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Cood Girl
1 سال قبل

همیشه این آقا خیلی مهربونه خیلی زیاد تر از اون چیزی که توی فکرمونه ولی نمیدونم چرا توی رمانا تا میگن آقا جان بده اقا جان میده حالا ما خودمونو بکشیم اخر بعد عمری شاید طرف اعتراف کنه 😂😑🥺

Nahar
Nahar
1 سال قبل

وای گریم گرفت هر موقع اسم اقا جان رو میشنوم گریم میگیره😭🥺💔

🫠anisa
🫠anisa
1 سال قبل

عالییییییییییی

sanaz
1 سال قبل

بهترین رمان بود🥺🥺🥺
یه رمان دیگه هم بنویس🥺❤

negar
negar
1 سال قبل

رمان قشنگی بود❤️

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط negar
Raha
Raha
1 سال قبل

خیلی قشنگ بود از اول و آخرش هم که به زیبایی تموم شد
دمت گرم نویسنده جان💜

محدثه
محدثه
پاسخ به  Raha
1 سال قبل

مرسی گلی😘😘

رمان خون
رمان خون
1 سال قبل

این رمان خیلی قشنگ بود
امیدوارم باز هم بنویسی و به حس های قشنگ انتقال بدی من رمان های دیگه هم خواندم ولی تو متفاوت می نویسی بعضی از اون رمانا یا پر فحش بود یا پر روابط نامشروع
پس کی می خواست مثل تو برای ما بچه مثبتا رمان‌های خوب بنویسه؟😉🙃
امیدوارم شاهد رمان‌های دیگه ات هم باشیم و مثل این خوب و حتی بهتر از این باشه….

محدثه
محدثه
پاسخ به  رمان خون
1 سال قبل

مرسی قشنگم.
انشاالله به لطف خدا

ثنا
ثنا
1 سال قبل

مرسی محدثه جونم واقعا دست درد نکنه رمانت قشنگ بود خیلی باهاش زندگی کردم و خیلی لذت بردم

محدثه
محدثه
پاسخ به  ثنا
1 سال قبل

قربونت برم ثنایی..
لطف کردی

ثنا
ثنا
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

خدا نکنه قشنگم بازم بنویس من یکی از طرفدارای پروپاقرص قلمتم

Rebecca
Rebecca
1 سال قبل

عالیییییییی بود
قلمت فوق العاده حتما یه رمان دیگه هم بنویس❤❤❤❤

محدثه
محدثه
پاسخ به  Rebecca
1 سال قبل

مرسی عزیزم‌
چشم انشاالله

ستایش
ستایش
1 سال قبل

نمیشد عروسی اینا رو هم میزاشتی🥺

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

محدثه جونم واقعا قلم خوبی داری لطفا کارت رو ادامه بده منتظر قلم بعدیت ب امید خدا هستم😍✨

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

محدثه عزیزم عالی بود❤
امیدوارم بازم بتونم قلمت رو بخونم♥
هر چی بگم کم گفتم😍

Golnaz
Golnaz
1 سال قبل

خیلی خیلی عالی بود دستت درد نکنه نویسنده عزیزم😍😘

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
1 سال قبل

نویسنده ی خوش قول دمت گرم
امید است بقیه نویسنده هام یاد بگیرن 😂

محدثه
محدثه
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

قربونت برم..
انشالله انشالله😂

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اره واقعا😁😍

ستایش
ستایش
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

وای اره بخدا بخوصوص دلارای

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
1 سال قبل

موفق باشی محدثه جون

محدثه
محدثه
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

مرسی جیگر 😘
تو ام همینطور❤️

برف
برف
1 سال قبل

این رمانم تموم شد…..
نویسنده و ادمین عزیز خسته نباشین دستتون درد نکنه بابت زحماتتون🙏🌺🌺🌺

محدثه
محدثه
پاسخ به  برف
1 سال قبل

سلامت باشی گلی❤️❤️

Maede.F
Maede.F
1 سال قبل

وای خیلی خوب بود🥺 ، ممنون نویسنده جون❤️

محدثه
محدثه
پاسخ به  Maede.F
1 سال قبل

خواهش میکنم مهربون💞

Maede.F
Maede.F
پاسخ به  محدثه
1 سال قبل

❤️❤️❤️

mahsa
1 سال قبل

🫡

دسته‌ها

32
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x