5 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 20

0
(0)

_اره دیگه اینجوری شد

اهورا:دهن سرویس چ خودی نشون دادی

(آرسین با خنده«هوعش»نثاره اهورا کرد)

نیما:هنوز قسمت باحالشو تعریف نکردم برات

(این تازه سی دیقس با اینا همچنین شده بقیشو بخیر کنه)

شیلا:هنوزم مس زنا میشینیغیبت میکنو حرف میزنی خاک تو اون سرت

(نیما چپ چپی نگاهی به شیلا انداخت)

باران:فقط یک درصد فکر کن من دیشب تو مجلس بودم بلند میشدم می‌گفتم پاشو دختره چلغوز جمع کن خودم شوهرت میدم

آرسین:خیلی هم ممنون

باران:قابلی نداشت

روژین:حالا پدر مادر خوبن

_سلام میرسونن

روژین:هه‌هه نمکدون

_هه‌هه قندون

شیلا:هه‌و زهر هه‌و درد بی دوا

(در همین حال صدای گوشیم بلند شد ، نگاهیی به شماره ناتماس انداختم مردد نگاهی بهش انداختم)

آرسین:کیه

_ناتماسه

ارمین:ینی چی

_ناتماس دیه

نیما:عیزم احیانن منظورت همون ناشناسه

_نخیر عیزم ناتماس

(آرسین سری تکون داد و با خنده محوی نگاهی بهم انداخت که تماسو برقرار کردم)

_بله

+به‌به سلام زن داداش

_زن داداش؟!

+عع عیزم منم کیانا

_اها به‌به بله شمایید کیانا جان حالتون خوبه

(نیما خم شد و در گوشیم گفت)

نیما:حال خانواده مساعده شاپسر چطوره آخه کاش حداقل یه کف گرگی زده بودم

کیانا:ببیند آقای الاغ احترام سنتون رو نگه داشتم

نیما:وا مگه سنم چشه همش یه دو سالی ازت کوچیکترم

کیانا:ببینید کاری نکنید بیام حلواتونو بخورم

نیما:وای حلوامو وایی(قهقهه کشید)

_کیانا جان ببخشید این داداش من یکم قاطی داره

نیما:خودت قاطی داری دختره الاغ چلغوذ

آرسین:می‌بندی یا ببندم برات

(لبخندی روی لبم نشست که آرسین با اخم بهم خیره شد اها آقا غیرتی شده یه چشمک زدم و حواسمو جمع مکالمم کردم)

کیانا:خوب چیکار می‌کنی اسرا ، راستی اون مسئلهه بود بهت گفتم

_کدوم گلم

کیانا:ماله اهورا دیگه

(بله بله چه زودم پسرخاله شد)

_اها بله بله

کیانا:رفتیم قرار

_عه واسا

(دستمو دهنه گوشی گذاشتمو به سمت اهورا برگشتم)

_پسره چلغوذ با دختر مردم قرار میذاری شعور نداری تو

اهورا:کیو میگی

_کیانا رو دیگه

روژین:آها پس کیانا خانوم

اهورا:به ولای علی نمیشناسمش

روژین:دارم برات

اهورا:اسرااااا من تورو جر بدم آدم رفیق داره مام الاغ داریم دختره خر

آرسین:پامیشم چنان جرت بدم که یادت بره کلمه جرو ببند اون بی صابو

اهورا:هوش چرا رم می‌کنی

_بابا یه گوهی خوردم اصن روژین با هیچکی نبودم کیانارم نمی‌شناسم اوکی؟!

_کیانا جان کاری با من داشتی گلم

کیانا:نه عیزم چه کاری حالا با من کاری نداری

(مثلا به تو چلغوذ چیکار داشته باشم گاوارو بدوشی چوپونی کنی آخه تو که جز ریدن کاری دیگه میکنی؟!)

_نه خدا به همراهت

(گوشی رو قطع کردم و پوفی کشیدم)

شیلا:حالا مامان باباتو چیکار می‌کنی

_با یه شیرنی میرم با یه قابلمه غذا برمی‌گردم

کیان:زیبا بود

_توم بودی لامصب اصن صدات نمیومد

آرمین:تا شما هستی از ما چه حرفی

_الان توقع داری بگم به‌به به‌به

ارمین_پ ن پ

_بشین تا زیر پات بچه بزاد

کیان:خیلی منحرفی آرسین این رلتو یه تربیتی بکن

(با مظلومی به آرسین نگاه کردم بعد یکی از دستاشو برداشتم گذاشتم رو شونهام رفتم تو آغوشش)

_من خودم تربیت دارم پسره بی تربیت

(آرسین حلقه دستش رو شونه هامو سفت تر کرد و بیشتر منو به خودش فشار داد )

نیما:عیزم داداشش اینجاس

آرسین:خوب باشه

نیما:جوری بزنم استغفرالله ، اسرا پاشو امروز خونه ما دعوتین

(مس برق گرفته ها نگاهی بهش کردم)

_با کیا

نیما:خونواده ما شما

_همین

نیما:کی دیگه میخواد بیاد

_نمد،حالا تو برو منم میام دیگه

نیما:پاشو میگم

(خودمو بیشتر به آرسین فشردم )

_نمیاممممم

نیما:خونه که میبینمت

_همچنین عیجم

(نیما با همه خدافظی مختصری کرد و رفت نگاهی به جمع کردم،درگوشی با آرسین مکالمه گرمی رو شروع کردیم……)

_میگما ارسینی

آرسین:جان ارسینی

_چیکارا می‌کنی

آرسین:گاوارو میدوشم

_هه‌هه بی‌مزه

آرسین:تو چیکار می‌کنی جوجو

_هیچی دارم نقشه میکشم چجوری از دل مامان بابا دربیارم

آرسین:نگران نباش

_فقه میگم

آرسین:هوم

_پاشو درس بشینیم الان برادران گشت میان جمعمون میکنن حلف دونی

(آرسین خنده دختر کشی کرد و دستشو رو شونهام برداشت،ازم فاصله گرفت)

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

از این بهتر ندیدم ♥️♥️

Slin
Slin
2 سال قبل

رو نقشم کراشم حیح

Asi
Asi
پاسخ به  Slin
2 سال قبل

حیحو زهر مار حیحو درد بی درمون ⁦♥️⁩😂

Asi
Asi
2 سال قبل

فدام شییییی💝😂
فداتشم💜🐼

Barlin
Barlin
2 سال قبل

عالیییییی بوددددددددد

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x