رمان گریز از تو پارت 127

5
(1)

 

 

 

 

یاسمین با دیدن قیافه ی متین وحشت کرد. دست روی دهانش گذاشت و نگاهش سمت پله ها برگشت تا از نبودن ارسلان مطمئن شود…

 

_وای خدا…

 

مقابلش ایستاد و چشم چرخاند توی صورت کبودش!

 

متین لبخند زد: آقا حالش چطوره؟

 

یاسمین با بُهت سر تکان داد: خوبه. تو خوبی؟

 

متین زیر چشمش را لمس کرد: چیز خاصی نیست.

 

_زده ترکوندنت بعد میگی چیز خاصی نیست؟ ماهرخ با دیدنت سکته نکرد؟

 

_نه واسه مامانم عادیه که من و هر چند وقت یه بار اینجوری ببینه.

 

یاسمین لب گزید و متین روی بینی اش زد:

 

_منو ولش کن. دیشب تو رو که اذیت نکرد؟

 

چهره ی دخترک جمع شد: نه متین ولی فحش های بدی میداد. من چیزی به روش نیاوردم تو هم نگو!

 

_معمولا وقتی زیاد میخوره اینجوری میشه. حالا پیش زمینه هم داشت دیگه… قبلش دعوا کرده بودین؟

 

یاسمین با درد نفسش را بیرون فرستاد:

 

_اره من یه خورده باهاش بد حرف زدم ولی فکر نمی‌کردم اینجوری بشه. سابقه نداشت اصلا… قبلا حرفای بدتری بهش میزدم ککشم نمیگزید.

 

متین لبخند ریزی زد: قبلا براش مهم نبودی خانم.

 

یاسمین چشم ازش گرفت و با استرس به راه پله نگاه کرد. خودش هم تا به الان نگران ارسلان نشده بود. چه برسد به صبر و تحمل دیشبش!

 

_میگم ارسلان رفت حموم الان میاد. تو دیگه برو!

 

_نه می‌خوام ببینمش آخه…

 

یاسمین آرنج او را گرفت و سمت در هدایت کرد:

 

_برو متین. الان دوباره مارو با هم میبینه یه چیزی بارمون میکنه. یا این شکلی میبینتت عذاب وجدان میگیره. چمیدونم نمی‌خوام تا ته ماجرای دیشب و در بیاره!

 

متین هنوز با تعجب نگاهش میکرد که یاسمین در را باز کرد.

 

_برو دیگه چرا نگاهم میکنی؟

 

_خب پس ببین… مامانم حالش خوب نیست یکم دیرتر میاد اینجا. منم با آسو میرم دنبال کاراش… صبحانه با خودت.

 

یاسمین در را توی صورتش بست: باشه خداحافظ.

 

بعد هم پا تند کرد و داخل آشپزخانه رفت. ظرف قهوه را از کابینت برداشت و مقداری توی قهوه ساز ریخت.

 

زمزمه ی پر بغضش را خودش هم بزور شنید:

 

_ هیچ آدمی بعد از مستی اون حرفای عجیب و غریب و نمیزنه. خب معلومه قبلا یه چیزی بوده که…

 

جانش جای بزاق توی دهانش بود که سعی کرد قورتش دهد. سمت یخچال رفت و سه عدد تخم برداشت و داخل آب جوش انداخت تا آبپز شود. گیج بود و نمی‌دانست دیگر چه کار کند… ارسلان عادت به خوردن پنیر نداشت! خودش هم… عادات خودش یادش نبود.

 

با دردی که توی معده اش پیچید تازه یاد قرص هایش افتاد. سمت کابینت رفت و با دیدن جعبه ی قرص ها بالای کابینت آه از نهادش برآمد. ارسلان گفته بود هیچ قرصی را دم دستش نگذارند… از کله شقی ها و دیوانه بازی هایش میترسید.

 

یاسمین با درماندگی خیره بود به جعبه ی قرص ها که دستی که از کنار سرش رد شد و جعبه را پایین آورد.

 

‘”””””””””

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahi123
Mahi123
1 سال قبل

رمان قشنگیه‌کاش مثل اوایل پارت طولانی میزاشتید

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Mahi123
Mahi123
Mahi123
1 سال قبل

چرا وقتی ی رمان طرفدار پیدا میکنه انقد پارتا رو کوتاه میکنید؟؟

Yas
Yas
1 سال قبل

😍 😍 😍 😍 😍

اتاق فرمان
اتاق فرمان
1 سال قبل

عاح… هیچ اتفاق خاصی نیفتاد

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x