رمان گلادیاتور پارت 1

3
(6)

 
خلاصه :

گندم از چهار سالگی تا نوجوانی زیر سایه حمایت های یزدان قد می کشه …… زمانی که یزدان به سن بیست و دو سالگی می رسه ، رازی درباره فوت پدرش می فهمه که اون و مجبور می کنه تا تمام گذشتش و کنار بگذاره و خونه زندگیش و ترک کنه و به دنبال قاتل پدرش بی افته .
یزدان مثل یه گلادیاتور واقعی تعلیم می بینه و به فرشته مرگ تبدیل می شه ……. بعد از چندین سال دختر چشم عسلی هجده ساله ای رو به عنوان هدیه به اون پیشکش می کنن ، غافل از اینکه این دختری که او براش دندان تیز کرده ، همان گندمیه که ………

یزدان دست کوچکش را میان دستش گرفته بود و سعی می کرد با تند قدم برداشتن و کشیدن گندم پشت سرش ، دیر کردنشان را جبران کند ……….. هر از گاهی به عقب سر می چرخاند و به دیگر بچه هایی که پشت سرش با قدم های دو مانند می آمد نگاه می کرد :

– بجنبید بچه ها ، تندتر بیاین …….. خیلی دیر شده . اگه کاووس افتاد به جونتون و زدتون نیاین بگید یزدان تروخدا کمک کن …….. بجنبید تندتر قدم بر دارید .

– من خسته شدم یزدان جون …….. پاهام درد گرفته …….. گشنمه .

یزدان نگاهش را پایین آورد و نگاهی به گندم با آن صورت کثیف و موهای در هم تنیده شانه نکرده اش افتاد ………… گندمی که شاید میان آن صورت کثیف و سیاهش ، تنها چشمان درشت عسلی رنگش ، با آن مژه های پر پشت طلایی رنگش ، زیادی جلب توجه می کرد و به چشم می آمد .

تمام این بچه ها کودکان کار بودند که اغلب گل و گاهی هم فال سر چهار راه ها می فروختند . خود یزدان و یا حتی گندم چهار ساله که کوچکترین و کم سن ترین کودک بینشان محسوب می شد هم جزو همین بچه های کار حساب می شدند ………… یزدان بزرگترین فرد بین تمام این بچه ها بود که شانزده سال داشت .

یزدان با دیدن قیافه کج و کوله شده گندم ، نچی کرد و خم شد و دست زیر بغل او انداخت و بغلش کرد و به آغوشش کشید و باز سر به عقب چرخاند و با اخم و تشر بلند تر از قبل گفت :

– بجنبید دیگه …… دیره .

یزدان روزی که گندم را به خانه امید آورده بودند را به خوبی به خاطر داشت …….. کودک شش ماهه ای که صدای گریه های از سر گرسنگی اش یک لحظه قطع نمی شد و به گفته کاووس تنها با مبلغ دو میلیون تومان خریداری شده بود.

از همان شش ماهگی تا دو سالگی با زن ها به گدایی در گوشه گوشه خیابان ها می رفت ……… اما با بزرگتر شدن و رد شدن از دو سه سالگی ، برای تعلیم دیدن و دست فروشی کردن سر چهار راه ها ، به یزدان سپرده شد .

همه اشان در جایی به اسم خانه امید زندگی می کردند ، جایی که به نظر یزدان به خانه بدبختی بیشتر شباهت داشت تا خانه امید ………. این اسم را کاووس روی خانه اشان گذاشته بود . چون به نظر او ، بچه ها در این خانه ، هم جای خوابی داشتن برای خوابیدن و هم نان بخور و نمیری داشتن برای خوردن ……… اما یزدان گندم را می دید ……… ماباقی بچه ها را هم می دید ………. تعلیمات سخت گدایی و گاهی هم دزدی کردن هایشان را هم می دید . آن هم وقتی که انگار برای کاووس ذره ای فرقی نمی کرد که بچه های کوچکی همچون گندم در سرمای زمستان های صفر درجه تعلیم ببینند یا در گرمای بالای چهل و پنج درجه .

گندم خسته و گشنه دست دور گردن یزدان حلقه کرد و صورتش را جایی میان سر و شانه او مخفی کرد .

– امروز چقدر کار کردی گندم ؟

گندم همانطور صورت به گردن گرم او چسبانده جوابش را داد :

– نمی دونم ……. هنوز کامل یاد نگرفتم پولام و بشمرم .

– فالات و چی ؟ …… همه رو فروختی ؟

– نه . چندتاش موند .

– اشکال نداره . نگهشون دار ، فردا بقیش و می فروشی .

– گشنمه یزدان جون .

– مگه ساندویچ تخم مرغی که اکرم برات گذاشت و نخوردی ؟

گندم بی آنکه جوابش را بدهد ، حلقه دستش را دور گردن یزدان تنگ تر کرد و صورتش را بیشتر به گردن او فشرد ………. با این حرکت و سکوتی که گندم اختیار کرد ، یزدان فهمید که باز هم باید اتفاقی افتاده باشد که گندم گرسنه است و غذا نخورده ………. یزدان تکانی به تن گندم داد و کمی بالا فرستادتش .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
انیسا
انیسا
1 سال قبل

میشه بگی
هر روز ساعت چند می زاری

Mobina
Mobina
1 سال قبل

پروف سام اضغریه؟
اون دختره کیه؟

عسل
عسل
پاسخ به  Mobina
1 سال قبل

شبیه کیمیا حسینیه

ساحل
ساحل
1 سال قبل

اینکه همین پارت اول نشده اب رفته که
لطفاً پارت هات رو طولانی تر بزار
ژانر رمان هم دوست دشتم

ساحل
ساحل
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

فاطی ناموصن اذیت نکن دیگه خ اینقدرم دیگه خیلی کمه

ساحل
ساحل
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

باشه جیگر💗

مریم موسوی
مریم موسوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

سلام فاطی من چرا پارت دو برام در نمیاد

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x