رمان گلادیاتور پارت 115

2
(1)

 

یزدان اگر جان هم می کند نمی توانست بعد از دیدن اشک لیز خورده بر روی گونه گندم ، همان استقامت اولیه را از خود نشان دهد ………… لقب فرشته مرگ را یدک می کشید ، قلبش از سنگ شده بود و در دلش دیگر خبری از رحم و شفقت نبود ……….. اما با این وجود ، انگار همان قلب سنگ شده اش جانِ دیدن اشک های گندم را نداشت .

آرام تر شده نسبت به ثانیه های قبل دستانش را بالا آورد و روی شانه های او گذاشت :

ـ با پایین اومدنت ، اول از همه به خودت بد کردی ……… بعدش هم به من و کار و کاسبیم .

ـ کا …… کارت ؟ من که با کارت ، کاری نداشتم .

یزدان نفس عمیق و صدا داری کشید و دست از روی شانه های او برداشت و عقب کشید :

ـ مستقیما آره ، اما تو با پایین اومدنت ، غیر مستقیم معامله من و بهم زدی ……… اون فرهاد لاشخور ، چیزایی که من می خواستم ازش بخرم و چندین برابر گرون کرد ……….. فقط هم در صورتی قیمت و پایین می یاره که من تو رو بهش بدم .

ـ مثلا ……. مثلا چقدر گرون کرد ؟

ـ در حد بیست سی میلیارد  .

گندم دستی روی گونه های نم برداشته اش کشید با چشمانی گشاد شده از حیرت  اویی که به سمت تختش راه افتاده بود تا تیشرتش را بپوشد را دنبال کرد .

ـ بیست سی میلیارد ؟ مگه ……. مگه اونا …….. چی بودن ؟

یزدان تیشرت رکابی اش را پوشید و لبه تختش نشست و به اویی که بلا تکلیف میان اطاقش ایستاده بود نگاه کرد .

ـ دو تا شمعدونی .

گندم سمتش رفت و در فاصله کمی مقابلش ایستاد .

ـ دوتا شمعدونی ، اونم بیست سی میلیارد ؟ ………… مگه جنسشون چیه ؟ نکنه می خواد بهت بندازه …………. مگه از الماسه ؟

ـ عتیقن ……….. قدمت چند صد ساله دارن .

ـ  چقدر قیمت داده ؟

ـ جفتش روی هم نود میلیارد تومن .

ـ چی ؟ …….. نود میلیارد ؟ یعنی تو نود میلیارد تومن داری که بتونی بابت دو تا دونه شمعدونی بدی ؟

ـ به لطف دست گل تو نه دیگه ………… در حال حاضر این مقدار پول تو حسابم ندارم . این مرتیکه می دونست که من چندین ساله که دنبال اون شمعدونی ها هستم ، بخاطر همین مبلغ و تا این حد بالا برده که من در قبال گرفتن شمعدونی ها مجبور شم تو رو بهش بدم .

گندم کنارش نشست و نگاهی به چشمان جدی او که به زمین زیر پایش خیره شده بود ، انداخت :

ـ حالا ……. می خوای چی کار کنی ؟

ـ من تعریف این شمعدونی ها رو چندین ساله که دارم می شنوم . خیلی ها دنبالشن که به دستش بیارن . اما فعلا مجبورم بی خیالش بشم ………. در حال حاضر چنین پولی تو حسابم ندارم .

ـ نکنه اون شمعدونی های چهارصد ساله رو میگی ؟

یزدان نگاه خیره اش را از زمین بلند کرد و سمت او برگرداند .

ـ آره . تو از کجا می دونی ؟

ـ وقتی کنارت نشسته بودم ، اون مرده اومد به اون پیرمرده گفت شنیدم .

ـ کدوم مرده ؟ وقتی ما داشتیم درباره شمعدونی ها صحبت می کردیم که تو اونجا نبودی .

ـ چرا بودم ………… اون مرده که اومد به زبون ایتالیایی به اون پیرمرده درباره شمعدونی ها و یه مردی به اسم خشایار گزارش داد ، شنیدم .

ابروان یزدان اندکی درهم رفت و کاملا به سمت گندم چرخید :

ـ مگه تو ایتالیایی بلدی ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای جان چه عالی شد

S.Sh
S.Sh
1 سال قبل

نمیدونم چرا این پارتو خوندم خندم گرفت😂😂😂
تیکه شمع دونی خندم گرفت😂

علوی
علوی
1 سال قبل

کسایی که از روی علاقه می‌رن زبان یاد می‌گیرند، تا جایی که می‌دونم اولویت‌های اولشون انگلیسی، فرانسه، ترکی استامبولی، آلمانی، عربی، روسی و بعد از اینا ایتالیایی، اسپانیولی، چینی ماندارین و کره‌ایه
حالا یه دختر گل‌فروش سر چهارراه، که چند سال هم کلفتی و ظرف‌شوری کرده چرا باید از بین این همه بره آخر لیست و ایتالیایی بلد باشه، الله اعلم!!

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط علوی
Mahsa
Mahsa
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

پارت بعد میگه واسه یه ایتالیایی کار میکرده مجبور شده یاد بگیره😂😂

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

نمیدونه نوت بوک چیه بعد ایتالیایی بلده جالب نیست ایا؟؟😂

Bahareh
Bahareh
پاسخ به  Mahsa
1 سال قبل

🤣 🤣 🤣

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x