رمان گلادیاتور پارت 5

5
(1)

 

گندم هنوز هم محکم به گردنش چسبیده بود و رهایش نمی کرد و تنها میان هق هق هایش می گفت :

– تروخدا یزدان جون ، منم با خودت ببر …….. نمی خوام اینجا بمونم .

کاووس عصبی دست درون گره دستان گندم که به دور گردن یزدان چفت شده بودند انداخت و با یک حرکت بازش کرد و گندم را از آغوشش بیرون کشید و گوشه اطاق پرت کرد که گندم همراه با جیغی روی زمین افتاد و هق هق زنان و ترسیده در حالی که نمی توانست نگاه وحشت زده خیسش را کاووس بگیرد ، خودش را گوشه اطاق جمع کرد و نفهمید کی شلوار در پایش را خیس کرد :

– بتمرگ سر جات دیگه بچه …….. یزدان تو هم برو بیرون اون توله سگ و بکش بیار اینجا ببینم.

یزدان از گوشه چشم نگاهی به گندم انداخت و ناچاراً از اطاق خارج شد و به دنبال هوشنگ به حیاط رفت و با یک نگاه سرسری توانست هوشنگ را میان دار و دسته پسرها و در حال خندیدن ببیند ……… باید از همان لحظه ابتدا که هوشنگ را چسبیده به گندم دید ، دست او را می خواند.

با قدم های بلند سمتش رفت و دست زیر بازویش انداخت و او را از میان جمع پسرها بیرون کشید و به دنبال خودش به سمت اطاق کاووس برد .

– بیا بریم مارموز .

هوشنگ نگاهی به یزدان و قد بلندش انداخت و خودش را تکان تکانی داد …… اما زور یزدان کجا و زور او کجا .

– کجا می بریم ، ولم کن .

اما یزدان بدون آنکه توجهی به بالا پایین پریدن هوشنگ کند ، کشان کشان او را به سمت اطاق کاووس برد و مقابل کاووس خشمگین قرارش داد :

– بفرما آقا کاووس .

– پولایی که از این بچه کش رفتی کو ؟

هوشنگ با ضرب بازویش را از میان انگشتان کشیده یزدان بیرون کشیده و با اخم های درهم گفت :

– من نمی دونم از چی حرف می زنید .

– اون ده و پونصد و چی کار کردی ؟

– من پولی نه از گندم گرفتم و نه ازش کش رفتم .

– اگه مثل بچه آدم پول و برگردوندی که برگردوندی ، وگرنه اگه خودم بگردمت و پول و تو بند و بساطت پیدا کنم ، همین امشب وسط حیاط جلوی چشم همه فلکت می کنم .

هوشنگ با همان تخسی ذاتی اش ، گردنی بالا انداخت :

– من چیزی ازش کش نرفتم ………. اگه پولش کمه حتماً رفته باهاش خوراکی برای خودش خریده .

کاووس سری تکان داد و با ابرو به یزدان اشاره کرد :

– بگردش یزدان .

یزدان بازوی هوشنگ را گرفت و او را سمت خودش کشاند ………. هوشنگ تمام مدت مقاومت می کرد تا نگذازد یزدان جستجویش را انجام دهد …….. اما قد و جثه یزدان کجا و قد و قامت خودش کجا ………… یزدان آنقدر از او درشت جثه تر بود که هوشنگ هیچ شانسی برای مقاومت کردن در برابر او نداشت .

یزدان تمام جیب هایش را یک به یک گشت و عاقبت توانست ده و پونصد گم شده و مچاله شده گندم را از جیب مخفی پشت شلوار پینه دوزی شده هوشنگ پیدا کند .

– بفرمایید کاووس خان .

کاووس پول را از دست یزدان گرفت و با نگاهی سر انگشتی توانست بشمارد ……. پوزخند زنان نگاهش را از پول ها گرفت و سمت چشمان تخس هوشنگ بالا کشید :

– این تخم حروم و ببر بده دست سعید بگو فلک و وسط حیاط آماده کنه و ده تا ترکه خوشگل مهمون این جناب کنه تا یادش بمونه دیگه از خودی دزدی نکنه .

یزدان نگاهش را به هوشنگی داد که با شنیدن دستور کاووس ، بالا پایین پریدن و فریادهایش برای فرار از دست یزدان شروع شده بود ……… گندم هم از ترس اینکه کاووس چنین تنبیهی برای او در نظر بگیرد ، صدای هق هق های از سر ترسش بالاتر رفته بود و حتی برای ثانیه ای قطع نمی شد …….. کاووس بی حوصله از صدای گریه های بی پایان گندم ، پشتش را به آنها کرد تا به سر جایش برگردد و بنشیند ……. در همان حال ادامه داد :

– این دختره هم امشب تو حیاط می خوابه ……… حق رفتن پیش اکرم و دیگه دخترا رو نداره .

– کاووس خان ………. شما که دیدید گندم کاری نکرده .

کاووس سر جایش نشست و نگاهش را به یزدان داد :

– آره ولی این براش درس عبرتی میشه که از این به بعد شش دنگ حواسش به پول و وسایلاش باشه ………. یه شب تو حیاط بدون پتو و بالشت بخوابه براش خوبه .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هانی
هانی
1 سال قبل

و من حدسم اینه که در آینده عاشق هم میشن(یزدان و گندم)😂

ساحل
ساحل
1 سال قبل

بازم عالی
فقط اندازه پارت ها کوتاهه💔😔

عسل
عسل
1 سال قبل

سلام خیلی خوبه چن روز یه بار پارت میزارید؟ ممنون میشم بگید

عسل
عسل
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

پس یعنی پارت 6 رو امروز میزارید
آخه توی سایت نبود

انیسا
انیسا
1 سال قبل

عالیه

سولومون
سولومون
1 سال قبل

اولش بجا کاووس نوشته هوشنگ درستش کن لطفن

Hananeh
Hananeh
1 سال قبل

فوق العاده هست ولی کم هست😍

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Hananeh
محدثه
محدثه
1 سال قبل

عااالی

شایلین
شایلین
1 سال قبل

خیلی قشنگه 💖

دسته‌ها

12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x