2 دیدگاه

صدای سکوت پارت هفتم

0
(0)

سه روز از روزی که رفتیم بستنی خوردیم میگذره و من بدجوری مریض شدم و مدرسه نرفتم.

سپهر از پویا جزوه ها رو می‌گرفت و به من میداد من هم بعد از نوشتنشون به سپهر میدادم تا به پویاپسشون بده.

حوصلم به شدت سر رفته بود و کاری هم نمیتونستم انجام بدم.

گلوم درد میکرد و تمام بدنم کوفته بود!

گاهی اوقات سر درد عجیبی میگرفتم که باعث می‌شد سرم نبض بزنه.

بخاطر سردرد هام به سپهر گفتم تا پرده های کلفتی برا اتاقم بخره تا نور نیاد و اذیت نشم.

چون هر وقت که سردرد داشتم نور خیلی تو مخم بود.

پرستار مون اسمش سوسن بود که بدبخت انقدر توی این چند روز کار کرده که پدرش در اومده.

یا باید به بابام برسه یا به من.

سپهر هم که جدیدا سرش خیلی شلوغه بیچاره، فکر کنم کلا ۵ یا شیش ساعت در روز می‌خوابه.

منم که کلا توی اتاق خوابمم و بیشتر اوقات میخوابم.

صدای زنگ گوشیم بلند شد.

سیمین بود.

-الو

[چند تا سرفه]

-اوه اوه هدیه از پشت گوشی بهم مریضی ندی

-زر نزن حرفتو بگو

خندید- هدیه صدات مثل خروس شده

-مریضی توهم میبینم خانم

-باشه بابا وای هدیه از روزی که پویا نیومد بریم بیرون خیلی سگ شده و پاچه میگیره همش هم با تلفن صحبت میکنه

-جدی؟

-آره به خدا یعنی انقدر بهمون‌ گیر میده که دلم میخواد کلشو از سرش جدا کنم.

-چی بگم آخه

نمیخواستم به سیمین بگم که از زبون پویا یه فاطمه شنیدم به هر حال کار خوبی نیست شاید دوست نداشته باشه کسی بفهمه.

-توعم که هیچ وقت حرفی واسه گفتن نداری اهه

-خب بیشعور مریضم مخم هنگ کرده بعد توهم درباره پویا میگی من در گیر شدم وا

-هیی درگیر شدی؟ میگم نکنه پویا رو دوست داری هوممم؟

-نه بابا دوستمه هااااا دوست داشتن چی آخه؟ نگرانشم چرا وقتی آدم یک دوست جنس مخالف داره و باهاش راحته و نگرانشه فکر می‌کنید حتما به چیزی بینشون هست؟

-باشه بابا شوخی کردم خوام میشناسم شما رو خب دیگه کاری نداری؟

-نه جونم

-آها راستی که میای سر کلاس ها؟ رجاییان سراغتو می‌گرفت

-دروغ؟؟؟ رجاییان؟؟ دیوونه شده؟

-نمیدونم ولی میگفت چرا خانم آقایی نمیاد ما هم گفتیم مریضه

-خب بعدش چی گفت

-گفت ایشالا بهبودی لازم حاصل بشه براشون

خندیدم

-وای خدا این حرفا و رجاییان؟

-چه میدونم دیگه فعلا بای

-اوکیه بای

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saman
saman
1 سال قبل

چرا دیگه پارت گذاری نمیشه ای بابا

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x