“پنج پر” پارت 4

0
(0)

 

 

آماده رفتن به پیست شدم؛ساعت یک نصفه شب بود،یه احساس خیلی بدی داشتم نفهمیدم اصن چجوری به پیست

رسیدم

 

اصن به این شریفی اعتماد ندارم ولی مجبورم باهاش بسازم خیلی جاها بدردم میخوره

 

شریفی:  سلام بر بانوی قهرمان

 

+  برو سر اصل مطلب؛ این طرف کیه میخوام باهاش مسابقه بدم

 

شریفی:  چی بگم ازش؛ خیلی پسر پولداریه؛ دست فرمونشم خوبه؛ تا حالا تو بیشتر مسابقه ها برنده شده و باختی نداده و یه چیز خیلی جالب با هر کی مسابقه نمیده؛ دیشب رانندگی تو دیده میخواد باهات مسابقه بده

 

+  خوبه خوبه؛ خوب برو اعلام کن مسابقه رو شروع کنن میخوام زودتر تموم شه برم

یه چیزی شریفی…

کاری رو که بهت سپرده ام چیکارش کردی؟!

 

شریفی:  دارم انجامش میده چیزی که میخوای الان به دستت نمیرسه ولی برات جورش میکنم

 

سرمو پایین انداختم از تو جیب کت مشکی چرمم یه پاکت سیگار در اوردم؛ فقط یه نخ اونم برای اینکه حواسم پرت اون شب نحس نشه

 

همین طور که داشتم به سیگارم پک میزدم یه سایه ای بالا سرم حس کردم؛ بله یه مزاحم

فقط داشتم همین طور نگاش میکردم تا خودش به حرف در بیاد من که کاریش ندارم میخواد تا فردا صبح وایسه

 

_  چرا داری سیگار میکشی؟!

 

نمیدونم ولی دلم میخواست همین جا بزارم دهن شو سرویس کنم

 

+  فضولی؟!

 

_ نه

 

+  خوب پس نپرس بیا برو سر کارت

 

_  میدونی من کیم؟!

 

+  نه ولی دلمم نمیخواد بدونم تو کی هستی

 

_  دلت برام مهم نیست ولی بزار بگم کی هستم

من کسی هستم که قرار باهاش مسابقه بدی

 

+  خوب چیکار کنم؟!

تشویقت کنم؛مدل دور گردنت بندازم

 

_  خیلی زبونت درازه!!!!

 

+  کی وقت کردی اندازشو بگیری؟!

 

پسره یه قدم بهم نزدیک شد که نفر صداش زد که بهادر بیا وقت مسابقه اس

 

+  بیا برو دارن صدات میزنن؛ ویه چیز دیگه:(( زیادم تو کار بقیه دخالت نکن خوب نیست برات ))

 

تا اومد حرفی بزنه دوباره صداش کردن بدون هیچ حرفی از اونجا دور شد

 

دیدم شریفی داره میاد؛ سیگارمو انداختم رو زمین خاموشش کردم

 

شریفی:  خوب دختر جون سر این بازی پول خیلی خوبی گذاشتن دیدم چند دقیقه پیش بهادر اومد پیشت

باید حتمان ببریش نبینم بهش باختی مگر نه اون همه پولو از دست میدیم

 

+  چقد مونده به مسابقه؟!

 

شریفی:  برو آماده شو؛ ولی ایندفعه کلاه بزار

 

+  لازم ندارم

 

رفتم پشت فرمون نشستم سمت چپم دیدم ماشین اون پسره اس هه داره چه چپ چپ نگام میکنه

بزار یه پوز خند مهمونش کنم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (10)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
yegane
yegane
1 سال قبل

میش یه پارت دیگ بزارین
لطفاااا

yegane
yegane
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

مچکرم دمت گرم

پرنسس
پرنسس
1 سال قبل

خیلی باحال

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x