رمان رئیس مغرور من پارت 19
#طرلان با درد چشمهام رو باز کردم و نالیدم: _آریا تموم اتفاقات مثل یه فیلم از جلوی چشمهام رد شد ، اون تماس که بهم شده بود و خبر از مرگ آریا میداد چرا آریای من باید بمیره من هنوز بهش نگفته بودم دوستش دارم من هنوز بهش نگفته بودم عاشقشم ، در اتاق باز شد و پرستار همراه