رمان رئیس مغرور من پارت 21
به سمت آریا برگشتم و عصبی بهش خیره شدم و گفتم: _من این و نمیپوشم پوزخندی زد و گفت: _مگه دست خودته که میگی نمیپوشم هان!؟ با شنیدن این حرفش با عصبانیت بیشتری داد زدم: _بسه آریا تمومش کن من این لباس رو نمیپوشم. اومدم از کنارش رد بشم که بازوم رو گرفت و عصبی پرتم کردی روی تخت