رمان رئیس مغرور من پارت 26
با شنیدن حرف هام هر لحظه اخماش بیشتر تو هم میرفت ، وقتی حرفم تموم شد با عصبانیت از سر جاش بلند شد و بدون توجه به من و سئوالی که ازش پرسیده بودم گذاشت رفت بهت زده به جای خالیش خیره شده بودم که صدای آریا بلند شد _نمیتونی جلوی اون زبونت رو بگیری! با شنیدن این حرفش