رمان استاد خلافکار پارت 5
* * * * * پیامک گوشیم رو باز کردم!نوشته بود: _امروز که انقدر خوشگل شدی دور نشستی تا نتونم یه دل سیر نگات کنم؟ سرم و بلند کردم….کی وقت کرد پیام بفرسته؟ نگاه معناداری بهم انداخت و به تدریسش ادامه داد.وقتی لاله رو ببینم می دونم چی کار کنم باهاش… چه قدر احمق بود که خر حرف های