رمان استاد خلافکار پارت 19
تنها حسی که داشتم شوک زدگی بود. دستام و روی سینش گذاشتم و گفتم _چی کار میکنی امیر؟ انگار تازه به خودش اومد. حلقه ی دستاش از دورم شل شد و صاف نشست. کلافه دستی لای موهاش کشید و گفت _معذرت میخوام. بیشتر متعجب شدم.اون بارها پاشو از گلیمش دراز تر کرد و نگفت معذرت میخوام… حالا… ماشین و