رمان عشق تعصب پارت 23
گرم صحبت با شاهین شده بودم و اون اعصاب خوردی رو خیلی زود فراموش کرده بودم ، شاهین انقدر خونگرم بود که آدم همش دوست داشت باهاش صحبت کنه _ طرلان با لبخند بهش خیره شدم و گفتم : _ جان به سمتی که بهادر ایستاده بود اشاره کرد و گفت : _ اونجا رو نگاه یه جوری داره