رمان خان زاده پارت 33
با خشم گوشی و به دیوار کوبید و عربده زد. ترسیده به صورت کبود شده از خشمش نگاه کردم که داد زد _تو مال منی…می دونی چه قدر عذاب میکشم وقتی نمی تونم دستت و بگیرم و ببرمت جایی که هیچ احدی چشمش بهت نیوفته؟ نگاه به گوشی خرد شدم انداختم و گفتم _الان نگرانم میشه. عربده کشید _به