رمان استاد خلافکار پارت 43
محکم هلش دادم و گفتم _تو هیچی اون بچه نیستی. آیلا مال منه تو هیچ حقی بهش نداری. ابرو بالا انداخت و گفت _اگه بخوام ازت بگیرمش کاری میکنم که عین این چهارسالی که ازم دریغ کردیش عذاب بکشی! نفسم برید. حتی فکرشم دیوونم میکرد. جلو اومد و گفت _اگه یه بار دیگه حتی برای پنج دقیقه از جلو