رمان خان زاده پارت 37
* * * * * نگاهی به صورت غرق در خوابش انداختم و در حالی که سعی میکردم صدای هق هقم بلند نشه بلوزم و پیدا کردم و پوشیدم. عوضی بازم کار خودش و کرد…مگه امشب عروسیش نبود؟ نگه نباید با زنش می بود؟چه طور تونست انقدر بی رحمانه بیاد و علنا بهم تجاوز کنه؟ بدون اینکه بفهمم چی