رمان استاد خلافکار پارت 54
_شب که اومدی راجع بهش حرف میزنیم. دیگه نمیخوام اون مرتیکه حقی روت داشته باشه. آروم گفتم _من هانام میلاد…اینکه بیام اینجا و اسم عوض کنم چیزی عوض نمیشه در نهایت من هنوز زن اونم…چه طور میتونم با تو ازدواج کنم؟ _خودتم میدونی که بخوای میشه تو اینجا دیگه هانا نیستی! نفسم و فوت کردم که گفت _ بهم