14 دی 1398 - رمان دونی

روز: 14 دی 1398 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق تعصب پارت 39

رمان عشق تعصب پارت 39

  کنار پرستو نشستم کیانوش هم روبروم نشسته بود ، به سمت بابا برگشتم و گفتم : _ جان باهام چیکار داشتید ؟ بابا نفس عمیقی کشید و گفت : _ میدونی خاله ی بهادر داره میاد ؟ با شنیدن این حرفش سرم رو تکون دادم : _ آره میدونم _ من خیلی نگرانت هستم بهار میدونم اوندفعه چقدر اذیتت

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 3

رمان ترمیم پارت 3

_ اکبری کارای حسابداری و سرزدن به شعبه‌ها رو انجام می‌داد. سیستم‌ هم که کامپیوتریه و همیشه در دسترسه، اما حسابای دفتری هم بود، شرکت‌ها و خرید رو اون انجام می‌داد و معمولاً تو جلسات من میومد؛ چون مالی با اون بود و انگار، تو. معمولاً یک یا دو روز در هفته، باهم حساب سود و زیان‌ها رو می‌رسیدیم. سرش

ادامه مطلب ...