رمان ترمیم پارت 6
از اینهمه دستور و نگرانی بیمورد کلافه میشوم و با لحن تندی جواب او را میدهم. _ جناب افخم، برای بار چندم، من زنت و دوستدخترت نیستم. اینا کارای شخصی منه. بدون تو هم انجام میدم. او هم متعاقباً با لحن تندتری میگوید: _ شانس آوردی زن و دوستدخترم نیستی، فقط دوستمی. ازت نمیترسم مهگل ساریخانی، پس برای من