رمان ترمیم پارت 10
***مهگل حس میکنم تمام مغزم از سرب سرد و سنگین تشکیل شده است، دهانم تلخ و زبانم سِر است و سنگین. حس میکنم چشمانم پر از شن شده و نفسم بهسختی بالا میآید و یک بوی بد که همهجا حس میشود. کمکم اتفاقات دیشب به ذهنم هجوم میآورند که بیشتر باعث درد میشود؛ گویا خاطرات از رگهای مغزی رد میشود.