رمان ترمیم پارت 18
نگاهش را به من نمیدهد. نیلی را بغل گرفته است. چانهاش را میگیرم تا به صورتم نگاه کند. این میزان از دستکم گرفتن خود از او بعید است. _ گلی! نیلی رو میآرم که تو مشغول باشی، وقتی حوصلهت سر رفت. که نیازی نباشه با یه مشت خالهزنک دمخور بشی… از خدامه دورت نگردن… تو با من داری میآی