30 دی 1398 - رمان دونی

روز: 30 دی 1398 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان سکانس عاشقانه پارت 43

رمان سکانس عاشقانه پارت 43

  اروم خندید و به سمتمون اومد ..خم شد روی صندلی بشینه که بهار گفت : _ مگه نگفتی تا اخرشب سر صحنه ای؟ پیش دستی کردم و قبل از اینکه امیرعلی جواب بده گفتم : _ حتما طبق معمول دلش واسه تو تنگ شده ..! با باز شدن نیش امیرعلی خودمو عقب کشیدم و با تشر گفتم : _

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 19

رمان ترمیم پارت 19

  دنبالش می‌روم. احساس یک نر را دارم، در تعقیب ماده‌ام. _ خداییش نگاه کن، دنیا عوض شده. انگار من شدم شیر نر، دارم دنبال ماده موس‌موس می‌کنم… مهگل جان، امروز جمعه‌ست، بمون باهم بریم بیرون بگردیم. می‌خندد و کوله‌اش را روی دوش می‌اندازد. _ با این تشبیهاتت من‌و کشتی بها، هیچی‌ام نه شیر نر، بهت می‌آد… من با مترو

ادامه مطلب ...
رمان استاد خلافکار پارت 60

رمان استاد خلافکار پارت 60

  در اتاق باز شد و همون مرد بداخلاق اومد داخل… با نفرت نگاهش ڪردم ڪه گفت _داری با خودت لج میڪنی دختر جون! با انزجار گفتم _غذاهای ڪثیفتونو نمیخوام برید به درڪ! جلو اومد _اگه نخوری از راه های دیگه ای به خوردت میدیم. با اخم گفتم _چرا انقدر غذا خوردن من براتون مهمه؟ سڪوت ڪرد… میدونستم ڪه یه

ادامه مطلب ...