رمان استاد خلافکار پارت 67
#لیلی دو روز از حضور من تو خونه دانیل میگذشت ولی هنوز نمیفهمیدم چرا منو خریده هیچ توقعی ازم نداشت…صبح بعد ازصبحانه از عمارت خارج میشد و عصر بر می گشت خیلی اروم و متین بود! منم ازادی کامل داشتم و برای خودم همه جای عمارت میرفتم…کم کم جون به پاهام برگشته بود و میتونستم روی پاهام راه برم